loading...
اجتماعی وتفریحی

مهردادزراعت بازدید : 4 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

جوک های جدید بمب خنده

اس ام اس های خنده داره جدید

۱۰ دقیقه آخر امتحان …
زمان تغییر دادن جواب های صحیح به غلط !
::
::
به بابام میگم خوب ماهی ۴۰هزار تومن یارانه ی منو میخوری به روی خودتم نمیاریااا
برگشته میگه حاضرم ماهی ۴۰۰ تومن بدم ریختتو نبینم !!
فک کنم منو توی زنبیل از روی آب رودخونه برداشتن
::
::
دختر داییم ۴سالشه اومده میگه : باست نقاشی تشیدم !
من : عزیزم بده ببینم !
دختر داییم : منو دوش دالی ؟
من : معلومه جیگر !
دختر داییم : خیل خب ! این تویی اینم منم … اینام بچه هامونن !
من ۴سالم بود با شب اِدراری دست و پنجه نرم میکردم !
::
::
دکمه روشن کردن کولر باید همه جای خونه باشه
دکمه خاموششم تو انباری زیر دبه سیرترشی
واسه اینکه دست بابا بهش نرسه !
::
::
تو این سریالها بچه شون کار بد که میکنه، میگن برو تو اتاقت بیرون هم نیا
ما بچه بودیم اتاق نداشتیم، به خاطر همین میگرفتن مثل خر کتکمون میزدن
::
::
رفتم بانک به تحویلدار گفتم : میخوام یه حساب مشترک باز کنم !
میپرسه با کی ؟
گفتم : با یکی که خیلی پول داره …
گفت : خودتو مسخره کن !
اعصابا هم ضعیف شده ، ملت کارشونم درست انجام نمیدن !
::
::
شما یادتون نمیاد (شایدم بیاد)
قدیما تلویزیون خاله بهار و بستنیا رو میذاشت
همیشه بعد از دیدنش هوس بستنی می کردم!
بستنیا . . بستنیا !
دست کی بالا ؟
دست بچه ها !

برای دیدن بقیه اس ام اس های خنده دار به ادامه مطلب مراجعه کنید


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : اس ام اس ,اس ام اس طنز و سرکاری ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : چهار شنبه |تعداد بازدید : 513 |نظرات(0)

اس ام اس نیش دار و کوبنده

اس م اس های کوبنده و نیش داز

تو اگر ماندنی بودی با یکی از قبلی ها مانده بودی …
::
::
دیگر نه اشکهایم را خواهی دید
نه التماس هایم را
و نه احساسات این دل لعنتی را …
به جای آن احساسی که کشتی ، درختی از غرور کاشتم !
::
::
ﺟﺴﻤﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭼﮑﺎﺭ ؟ ﻭﻗﺘﯽ ﺫﻫﻨﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺠﺴﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﯾﺴﺖ !
::
::
بعضی از آدمهارا باید از دور دوست داشت ؛ نزدیکشان که میشوی بوی تعفن غرور آزارت میدهد ، شکسته میشوی و میرنجی و میگریزی !…
::
::
خسته شدم از آدمایی که موقع رفتن میگن : تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم !
بی لیاقت های عزیز لطفا برای رفتن یه ذره خلاقیت به خرج بدین …
::
::
احترام گذاشتن به بعضیا ، مثه تکون دادن پارچه ی قرمز جلوی گاوه !
::
::
هی لعنتی ، میخواهم توصیفت کنم :
خیاط نبودی اما خوب وصله های جور واجور به من زدی
آشپز نبودی اما چه آش چربی برایم پختی
کفاش نبودی اما چه به اندازه ، کفش رفتنم را دوختی
و من دیوانه نبودم …
::
::
انگار حرف “ر” اضافس !!!
به هر کس گفتم درکم کن ، دکم کرد …
::
::
خیالبافی ای بیش نبود آدم بودنت …
خودم را گول میزدم که در حد منی !

بقیه اس ام اس های کوبنده در ادامه مطلب...


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : اس ام اس ,اس ام اس خیانت و جدایی ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : چهار شنبه |تعداد بازدید : 1044 |نظرات(2)

پله برقی تقلبی

پله برقی تقلبی


طبقه بندی : گالری عکس ,عکس های خنده دار ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : پنج شنبه |تعداد بازدید : 584 |نظرات(2)

خدایا دماغم میخاره


مهردادزراعت بازدید : 8 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

دلایل نادرست ازدواج

دلایل نادرست ازدواج

نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد. پس حواستان را جمع کنید!…بقیه در ادامه مطلب بخوانید


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : دانستنی ها ,دانستنی های زناشویی ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : سه شنبه |تعداد بازدید : 314 |نظرات(0)

اس ام اس های جدید 92

اس ام اس های جدید خنده دار

تصور کنین دخترا برن جبهه جنگ:
کتی:اون دشمن رو تیر بارون کن
نه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش؛ نمیخوام
سارا:اون پسره رو بمبارون کن
نه شبیه رضا هس نمیتونم بکشمش
مهسا تفنگ ها رو پر کن
باشه؛یه لحظه وایسا موهامو ببندم
نیلو خشاب ها رو بیار
أه یه سوسک داره رو خشابا را میره
شبنم اون بسره رو بکش
وای نه نمیتونم خون ببینم
سوسن هفتیرا رو پر کن
اه دیدین جی شد ناخنم شکست!
::
::
دیشب سوار پورشه ام شده بودم
و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم
پام گرفت به لحاف و پاره شد!
::
::
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺎﺧﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺟﺰﺀ
ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ:|
::
::
بدترین چیز اون خنده ی اجباری برای حفظ آبرو بعد از یه زمین خوردن وحشتناکه…
::
::
دقت کردین وقتی مهمون میاد
آشغال ریزه های روی قالی چقدر به چشم میان و بزرگ میشن؟!
اصلا میان جلو سلام واحوالپرسی میکنن
::
::
تو خونه ما هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه
دیر که میشه لامصب بابام با شاتگان، مامانم با اره برقی انتظارمو میکشن !
::
::
رفتم الکتریکی محلمون گفتم: زنگ درمون خرابه
یاروگفت: برو میام درست میکنم
هرچی منتظر شدم نیومد
رفتم مغازش میگم چرا نیومدی؟
میگه اومدم هر چی زنگ زدم هیچکس درو باز نکرد 
::
::
نشستم قلک دلمو شکوندم،تهش همش چند تا دلخوشی بود
::
::
دقت کردین !؟
این منبع موثق دهن لق‌ ترین آدمیه که تا الان دیدم :دی
::
::
اعتراف می کنم:
زمان بچگی وقتی برق می رفت روی زنگ همه همسایه ها چسب نواری می چسبوندیم
حالا شما زمان اومدن برق رو تصور کنین!
::
::
واسه فلش در میذارن که آدم گمش کنه
وگرنه چه خاصیتی داره !؟
::
::
ﻧﻤﺮﻩ ٢٠ ﻛﻼﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﻮﺷﻮ ﺣﻮﺍﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻬﺮ ﭘﺮﻳﺎ
ﺍﻭﻥ ﻛﻪ ﺟﺎﺵ ﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﺳﻮ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﻟُﺪﻓﻦ 
::
::
امشب سر به موضوع الکی که حق با من بود با بابام حرفم شد
بابام هم میخواست معذرت خواهی کنه
هم غرورش نمیذاشت
طی یه حرکت انقلابی رفت کولر و روشن کرد !

برای دیدن بقیه اس ام اس های خنده دار به ادامه مطلب مراجعه کنید


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : اس ام اس ,اس ام اس طنز و سرکاری ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : سه شنبه |تعداد بازدید : 806 |نظرات(1)

درباره ژلوفن بیشتر بدانید

درباره ژلوفن بیشتر بدانید

ژلوفن دارویی است جزء دسته داروهای ضد التهایی غیر کورتونی بوده که متاسفانه مصرف خودسرانه آن به شدت رواج پیدا کرده است.
دکتر احمد رهنمای چیت ساز نایب رئیس انجمن داروسازان تهران در گفتگو با باشگاه خبرنگاران، گفت: داروی ایبوپروفن با نام تجاری پروفن به صورت دراژه وجود دارد که سه چهار سالی است که به صورت ژله ای و با نام ژلوفن تهیه می شود…
وی خاطر نشان کرد: در تکنولوژی جدید داروسازی تولید داروها به صورت ژله ای بسیار جا باز کرده است زیرا تولید داروها به صورت ژله ای عوارض قرص را به حداقل می رساند و جذب دارو با سریع تر می کند.
وی افزود: از عوارض این دارو عوارض گوارشی است که از آن جمله می توان اثر آن بر روی کبد را ذکر کرد چون این دارو در کبد متابولیزه می شود تا قابلیت جذب داشته باشد بنابراین مصرف زیاد آن به کبد فشار می آورد.
وی ادامه داد: یکی دیگر از عوارض آن تاثیر این دارو بر کلیه است چرا که دفع دارو از طریق کلیه صورت می گیرد و مصرف بیش از حد آن بر کلیه اثر می گذارد.بقیه در ادامه مطلب...


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : دانستنی ها ,دانستنی های پزشکی ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : چهار شنبه |تعداد بازدید : 1076 |نظرات(0)

 غذاهایی که بوی عرق را بیشتر می کنند

غذاهایی که بوی عرق را بیشتر می کنند


متخصصان معتقدند عوامل متعددی می‌توانند در تعریق بیش از حد و افزایش بوی عرق بدن نقش داشته باشند که مصرف برخی موادغذایی از جمله آنهاست.
متخصصان تغذیه و سلامت می‌گویند: مصرف بیش از حد غذاهای تند به افزایش سطح گوگرد در بدن منجر می‌شود که این ماده باید از طریق پوست و یا از راه بازدم از بدن دفع شود و همین امر تعریق را تشدید می‌کند. به این ترتیب توصیه می‌شود که در مصرف...

بقیه غذاهایی که بوی عرق را بیشتر می کنند در ادامه مطلب...


برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید

طبقه بندی : دانستنی ها ,دانستنی های پزشکی ,
نویسنده مطلب : نیما فلاح |تاریخ مطلب : چهار شنبه |تعداد بازدید : 850 |نظرات(1)

جوک های خنده دار سری جدید

اس ام اس های خنده داره سری جدید

چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه استفاده میکنن که چشمو نمیسوزونه تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن ؟؟؟
چشِ ما چشِ سگه ؟؟؟
::
::
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم یا یه فیلم بزارم ببینم ؟
به نظرتون چه خاکی به سرم بریزم آیا ؟؟؟
::
::
چه کسی خواست من و تو ما نشویم ؟
خدایی دمش گرم ، نجاتم داد !
::
::
من اولش یه گوله نمک یددار بودم بعدش دستو پا در آوردم …
گفتم شما هم درجریان باشید !
::
::
مگه عمر پشه سه چهار روز نیست ؟
چطوری توی این چند روز میتونه یاد بگیره که مگس کش دید باید قایم شه بیشور ؟
::
::
طرف تو خیابون یه نفرو میبینه که رو زمین خوابیده ؛ دلش میسوزه میگه چرا اینجا خوابیدی ؟ بیا بریم کوچه ما بخواب !
::
::
لازم است گاهی تلفن را برداری ، شماره کسی را که مدتها باش قهر بودی را بگیری و گوشی را که برداشت فحش بدهی ، مبادا یادش رفته باشه که هنوز قهرید !
::
::
فک کنم ژاپنیا درد شکستت عشقیشون از همه کشورا بالاتر باشه ، آخه بدبختا هرجارو نیگا کنن چهره طرفشونو میبینن !

مهردادزراعت بازدید : 32 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

زندگینامه پل نیومن

نیومن با نام کامل پل لئوناردو نیومن در تاریخ 26 ژانویه در 1915 کلیولند اوهایو متولد گردید. خانواده اش مرفه بودند و پدرش تاجری موفق در زمینه فروش لوازم ورزشی بود. در دوران کودکی کمتر کسی از اعضا خانواده گمان می کرد که که پل در آینده به بزرگترین بازیگر سینما در عصر خود مبدل شود. مادرش معتقد بود که پل چهره مناسی و فیزیک دوست داشتنی ای دارد و ممکن است بتواند به عنوان مدل در آینده کاری پیدا کند. اما پدرش معتقد بود که پل می بایست تجارت خانوادگی را ادامه دهد.

او در هفت سالگی برای اولینبار در اجرای تئاتر «رابین هود» در مدرسه بهروی صحنه رفت. نیومن در جنگ جهانی دوم در نیروی دریایی آمریكا خدمت كرد، اما بهعلت ابتلا به كوررنگی از خدمت سربازی معاف شد.

تا سال ۱۹۵۰ اتفاقات زیادی در زندگی پل نیومن رخ داده بود. از جمله اینکه وی را به خاطر رفتار نامناسب از دانشگاه اخراج کردند. سپس به مدت سه سال به خدمت نیروی دریایی درآمد و در جنگ جهانی دوم به عنوان اپراتور مشغول به کار شد. سپس از دانشگاه کنیون اهایو فارغ التحصیل شد و با همسر اولش جکی ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام اسکات شد.
سال ۱۹۵۰ از جهتی دیگر نیز سالی سرنوشت ساز برای پل جوان بود. در این سال او پدرش را از دست داد. سالها بعد پس از موفقیتهای چشمگیر تنها تاسف خود را عدم حضور پدرش برای دیدن این موفقیتها بیان کرد. موفقیتهایی که هرکدام از آنها کافی بود که پدری به فرزندش ببالد.
او جکی را نیز با خود به شیکر آورد و مدت کوتاهی هم فروشگاه به ارث رسیده از پد ر را اداره کرد. اما بعد ازمدتی به این نتیجه رسید که فروش لوازم ورزشی شغلی نیست که او به دنبال ان بوده است.
نیومن به همراه زن و فرزندش به نیوهیون رفت و در آنجا در کلاسهای تئاتر دانشگاه ییل شرکت کرد. مدتی بعد در حین بازی در تئاتر دانشگاه، دو نفر از واسطه ها که مسئول انتخاب بازیگر بودند بازی پل را پسندیده و از او دعوت کردند که با آنها به نیویورک برود و بازیگری را به صورت حرفه ای دنبال کند.

نیومن برای اولینبار در سال 1953 در نمایشی به نام «پیک نیک» به روی صحنه تئاتر رفت و بعد از این نمایش بود که با کمپانی برادران وارنر قراردادی امضا کرد و اولینبار با فیلم «جام نقرهای» در سال 1954 وارد دنیای هنر هفتم شد. 
وی در اواخر عمر هم، هنوز از بازی در این فیلم شرمسار بود و گهگاه آن را مسخره می کرد. پس از پخش فیلم، طی نامه ای به خاطر بازی نه چندان جالبش از همه بینندگان عذرخواهی کرد.

پس از این فیلم، او دوباره به روی صحنه برگشت و در " ساعات نا امیدی " به ایفای نقش پرداخت.
در سال ۱۹۵۶ بالاخره شانس به نیومن روی آورد و او توانست توانایی هایش را در " کسی آن بالا مرا دوست دارد " به نمایش بگذارد و نظر منتقدین را به خود جلب کند.
در دهه 50 «مارلون براندو» سرشناسترین چهره سینمای آمریکا و جهان بود، اما اصول حرفهای كه وی به آن اعتقاد داشت، موجب شد او در هر فیلمی بازی نکند. بههمین جهت تهیهکنندگان بهدنبال چهرههایی شبیه او بودند تا بتوانند جایگزین او كنند. 
پل نیومن از معدود بازیگرانی بود كه دوره گذار هالیوود از دهه 50 به دهههای 60 و 70 را با موفقیت گذراند. «تابستان گرم طولانی»، «تیرانداز چپدست»، «پسرها دور پرچم جمع شوید»، «فیلادلفیاییهای جوان»، «بیلیاردباز»، «نغمههای پاریسی»، «پرنده شیرین جوانی»، «هاد»، «نوع تازهای از عشق»، «هارپر»، «لوک خوشدست»، «بوچ کسیدی و ساندنس کید»، «پیروزی»، «گاهی پنداری بزرگ»، «پول توجیبی»، «نیش» و «آسمانخراش جهنمی» از معروفترین فیلمهای این دوره زمانی بودند كه پل نیومن در آنها نقشآفرینی داشت. 
نیومن علاوه بر بازیگری، در عرصه فیلمسازی نیز فعال بود و چهار اثر بلند سینمایی از جمله «راچل راچل»(1968)، «تاثیر اشعه گاما بر گلهای همیشه بهاری مردی در ماه» (1972)، «باغوحش شیشهای» و «بازی موش و گربه» را ساخت. 
در طول دهه ۶۰ نیومن اوج و فرود های متعددی داشت. در کنار فیلمهای مشهوری چون " نیش " ۱۹۷۳ و "آسمانخراش جهنمی " ۱۹۷۴ در فیلمهای کمتر شناخته شده ای نظیر " زندگی قاضی روی بین " ۱۹۷۲ نیز بازی کرد. ۵ سال بعد نیومن در فیلم کلاسیک ستایش شده " اسلپ شات " نیز حضور یافت. 
بعد از مرگ تنها پسرش اسکات، در سال ۱۹۷۸ زندگی شخصی و حساسیت او در انتخاب فیلم هایش به کلی دستخوش تغییر شد. به عقیده اکثر منتقدین بازیگری او در دهه ۸۰ و پس از آن به اوج خود رسید. او در خود به آرامشی عجیب رسیده بود و این آرامش در فیلم " حکم " ۱۹۸۲ به خوبی مشاهده می شود. او با این فیلم برای ششمین بار نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد. و در سال ۱۹۸۷ بالاخره اولین جایزه اسکارش را به خاطر بازی در فیلم " رنگ پول " ۱۹۸۶ دریافت کرد. اما به دلیل عدم حضور نیومن در مراسم اسکار، رابرت وایزر دوست او و کارگردان فیلم " کسی آن بالا مرا دوست دارد " برای دریافت جایزه از طرف نیومن به روی صحنه رفت. 
سینما تنها دغدغه نیومن نبود. او راننده ماشنهای مسابقه هم بود و شرکت مشترک نیومن- هاس را در سال ۱۹۸۲ تاسیس کرد. و بعدها به تنهایی یک شرکت محصولات غذایی نیز راه اندازی کرد که همه عوایدش صرف امور خیریه می شد. وی موسسه دیگری نیز برای حمایت از کودکان بی سرطانی تاسیس نمود.
پل نیومن نه تنها به خاطر بازیهای افسانه ای، بلکه به خاطر کارهای نوع دوستانه و موفقیتهای همیشگی اش در امور تجاری هم شناحته شده است. او پنجاه سال در کنار جوانا، همسر وفادارش که بازیگر مقابل او در فیلم " تابستان داغ طولانی " بود در کانکتیکات زندگی کرد.
نیومن در هشتمین دهه از زندگی پر فراز و نشیبش دیگر کمتر به مسابقات اتوموبیل رانی سرمی زد و بیشتر وقت خود را صرف موسسه های خیریه می نمود. وی در سال ۲۰۰۶ رستورانی نیز برای کمک به نیازمندان افتتاح کرد که بسیار به آن می بالید.
در سال ۲۰۰۷ در اظهار نظری عجیب اعلام کرد که ابتکار و اعتماد به نفسش را برای بازی کردن از دست داده و بازیگری برای او کتابی است بسته شده.
پل نیومن در سال ۱۹۹۵ از طرف مجله امپایر به عنوان نوزدهمین بازیگر تمام دوران و دوازدهمین بازیگر جذاب و سکسی تاریخ سینما شناخته شد.
مرور دوباره پیامهای تسلیت و ابراز احساسات بزرگان دنیای سینما پس از درگذشت این بازیگر فقید هالیوود خالی از لطف نیست؛ «جورج كلونی»، بازیگر نامآشنای هالیوود و سفیر صلح سازمان ملل گفت: «نیومن همهچیز را نه فقط برای ما بازیگران، بلكه برای همه فراهم كرد.» 
«رابرت ردفورد»، همبازی «پل نیومن» در فیلمهایی چون «بوچ كسیدی و ساندنس كید» و «نیش» گفت: «لحظههایی هستند كه در قالب جمله نمیتوان احساسات را بیان كرد. من دوست واقعیام را از دست دادم. زندگی من و این كشور با وجود او جلوه دیگری داشت.» 
«سالی فیلد»، دیگر بازیگر مشهور هالیوود كه در فیلم «فقدان رذالت» با «نیومن» همبازی بود نیز در جملاتی گفت: «بسیار خوشبختم كه با او آشنا شدم. جهان با وجود او خوشتر بود. » 
«دانیل كراگ» كه در «جادهای به سوی تباهی» در كنار «پل نیومن» ایفای نقش داشت نیز اظهار كرد: «او یكی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینمای جهان و مردی خوشچهره بود. با مرگ او، یك عصر بازیگری به پایان رسید.» 
«ویكتوریا پرینسیپال»، همبازی «نیومن» در فیلم «قاضی روی بین» نیز گفت: «نیومن عرصه بازیگری را برای بسیاری از ما هموار ساخت. سخاوت او برای همه آنهایی كه او را میشناختند، آشكار و برای آنها الهامبخش بود.» 
«دان گلیكمن»، رییس انجمن سینمای آمریكا در پیامی به مناسبت درگذشت ستاره سینمای هالیوود اعلام كرد: «او استاد هنر بازیگری بود. هنرمندی كه مورد احترام بازیگران همعصر خود بود و همه علاقهمندان سینما به او عشق میورزیدند.» 
«رابرت فارستر»، نایب رییس "انجمن پل نیومن" كه بیش از250 میلیون دلار كمكهای انساندوستانه در جهان داشته است، اعلام كرد: «هنر پل نیومن بازیگری، علاقهاش به رانندگی و عشق او خانواده و دوستانش بودند. اما قلب و روح او به ساخت جهانی بهتر برای همه مردم تعلق داشت.» 
«آرنولد شواتزینگر»، بازیگر معروف هالیوود و فرماندار سابق كالیفرنیا نیز در این باره گفت: «او یك مرد انقلابی و انساندوست سخاوتمند بود كه همه او را ستایش میكردند. او میلیونها نفر را با نقشآفرینیهای متفاوتاش سرگرم میكرد و با كارهای انساندوستانهاش، زندگی بسیاری از كودكان را نجات بخشید.» 
«بیل كلینتون»، رییسجمهور اسبق آمریكا نیز در پیامی اعلام كرد: «پل نیومن یك سمبل برای آمریكا بود، یك قهرمان برای كودكان و یك نوعدوست فداكار. ما دوست عزیزی را از دست دادیم كه با تلاشهایش، معنای دیگری به جهان بخشید.» 

+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:55  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

زندگینامه تاصر حجازی

ناصر حجازی در سال 1328 در تهران به دنیا آمد.متاهل ودارای دوفرزند که یکی دخترویکی پسر است.پسرش آتیلا مهندس است وفوتبال بازی میکند ودخترش آتوسا لیسانس زبان انگلیسی دارد .

پدرش متولد تبریز بود و آژانس املاک داشت. وی با 4 خواهر و یک برادر در خانواده‌ای 8 نفری زندگی می‌کرد.

وی دوره دبستان را در دبستان هخامنش و دوره دبیرستان را در دبیرستان‌های سعادت، سینا، سهند و شرق طی کرد.

در سال 1350 وارد مدرسه عالی ترجمه شد و بعد از 6 سال به دلیل مسافرت‌های ورزشی موفق شد لیسانس بگیرد.

ناصرخان درسال 1352 ازدواج کرده است ویک همسرمهربان وتحصیلکرده دارد.دراین سی وچندسالی که ازدواج کرده تاحالا با همسر وفرزندانش اختلافی پیدا نکرده واززندگیش راضی است . مثل دیگر بازیکنان فوتبال رااز زمین خاکی شروع کرده وبه طور رسمی درتیم نادر حضور پیدا کرده است(1 سال) وبعد به تیم محبوبش استقلال(تاج) پیوسته است. 
درآغاز والیبال وبسکتبال بازی میکرد ویک بارمعلم ورزشش ازاوخواست تا درون دروازه بایستد(به دلیل عدم حضور دروازه بانتیم)وکاراورا پسندید وازآن به بعدناصرخان به ورزش فوتبال وپست دروازه بانی پرداخت.

خود حجازي گرايشش به فوتبال را اين گونه تعريف مي‌كند: من فوتبال را فقط به صورت تفريحي دنبال مي كردم و رشته اصلي من بسكتبال بود و حتي براي تيم جوانان بسكتبال ايران هم انتخاب شدم و ماجرا از اينجا شروع شد كه روزي با دوستان به تماشاي بازي آموزشگاهي كه تيم مدرسه ما هم در آن شركت داشت رفتيم.

 در همان روز دروازه بان تيم مدرسه ما آسيب ديد مربي تيم مرا صدا زد و گفت ناصر بيا درون دربازه بايست من هم گفتم آقا اصلا من نمي توانم من فقط گاهي فوتبال بازي مي كنم اون هم هافبك تيم نه دروازه باني!!‌ مربي دست بر دار نبود و مي‌گفت تو قد بلند داري و بسكتباليست هم بودي حتما ميتواني چند توپ هوايي رو بگيري.

 خلاصه با اصرار مربي و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز براي من يك روز بياد ماندني و خاطره انگيز است. خودم هم باورم نمي شد كه چرا با وجود انكه براي اولين بار درون دروازه ايستاده بودم اينقدر خوب توپ ميگرفتم. بازي كه تمام شد همه تماشاگراني كه براي ديدن مسابقه آماده بودن تشويقم كردند.

دو ماه بعد همراه با تیم کیهان ورزشی که بازیکنانی همچون غلام وفاخواه، مهدی مناجاتی و مجید حلوایی را به خدمت داشت راهی گرگان می‌شود تا برای این تیم بازی کند.

در گرگان در حالی که وی تنها 16 سال داشت تیم آنها نتیجه را 1-0 واگذار کرد.

حجازی در دوران بازیگری در باشگاه‌های نادر، تاج، شهباز و استقلال بازی کرد.

تیم نادر اولین باشگاه حجازی بود که با دریافت 300 تومان با این تیم قرارداد بست. نادر در آن زمان در دسته دوم باشگاه‌های تهران بازی می‌کرد.

ناصر حجازی سپس دروازه بان باشگاه تاج شد. زمانی که تیم ملی از ترکیه بازگشت مرحوم علی دانایی فرد پیشنهاد بازی در تاج را به حجازی داد و از سویی دیگر مرحوم آقا مدد نیز علاقمند بود که حجازی را به راه آهن ببرد.

حجازی در نهایت با دریافت مبلغ 6 هزار تومان با تاج قرارداد امضاء کرد و در ماه نیز 250 تومان حقوق برایش در نظر گرفته شد.

این انتقال برای ناصر حجازی بسیار خوش یمن بود و حجازی در همان سال اول، قهرمانی در مسابقات فوتبال جام باشگاه‌های آسیا و لیگ فوتبال کشور را با تیم تاج سابق جشن گرفت.

ناصر حجازی با تیم تاج سابق در سال‌های 1345 و 1350 قهرمان تهران و در سال 1353 قهرمان لیگ دوم تخت جمشید شد.

حجازی در سال 1356 به شهباز رفت و یک سال و نیم بازی برای این تیم را تجربه کرد و در سال 1358 به استقلال بازگشت.

در این مرحله او 7 سال دیگر در استقلال بود و با این تیم دو بار در سال‌های 1362 و 1364، در حالی که کاپیتان استقلال بود، قهرمان مسابقات فوتبال جام باشگاههای تهران شد.

وی تا پایان دوران بازیگری خود به‌جز یک سال و نیم در بین سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ که برای تیم شهباز بازی کرد و مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ که با تیم منچستر یونایتد تمرین می کرد و ۵ بازی برای تیم ذخیره‌های یونایتد انجام داد، در بقیه این مدت توپچی تاج و استقلال تهران بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاه‌های تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاه‌های آسیا را جشن گرفت.

حجازی در پایان دوران بازیگری خود به بنگلادش رفته و پس از مدت کوتاهی دروازه‌بانی در تیم محمدان، سرمربی این تیم شد و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را در همین تیم انجام داد.

حجازی اولین بازی ملی خود را در ۲۲ شهریور ۱۳۴۸ در آنکارا در مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که با نتیجه ۴ بر ۲ به نفع ایران پایان یافت. آخرین بازی او هم در سال ۱۳۵۹ و در بازی ایران- کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ ساله‌ها» که حضور دروازه‌بانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع می‌کرد از تیم ملی کنار گذاشته شد.

ناصر حجازی در دهه ۱۳۵۰ دروازه‌بان اصلی تیم ملی ایران بود و با این تیم دو بار قهرمان جام ملت‌های آسیا (۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) و یک بار قهرمان بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران شد و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و المپیک ۱۹۷۲ مونیخ هم شرکت کرد و سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترآل و مقام سومی جام ملت‌های آسیا ۱۹۸۰ را هم به‌دست آورد.

اولین تجربه مربیگری حجازی در محمدان بنگلادش بود، نقطه اوج این باشگاه در سال ۱۳۶۷ با پیروزی بر پرسپولیس و صعود به یک‌چهارم‌نهایی جام باشگا‌های آسیا رقم خورد. حجازی در مورد آن مسابقه می‌گوید: «رئیس باشگاه گفت می‌خواهم بیایم رختکن بگویم کمتر گل بخورید آبرویمان نرود! گفتم می‌خواهی بیایی روحیه بچه‌ها را تضعیف کنی؟ لازم نکرده! خودم به رختکن رفتم و گفتم بچه‌ها من پرسپولیس را می‌شناسم اصلا تیم نیست! خلاصه به داخل زمین رفتیم. در نیمه اول با گل کرمانی از ما جلو افتادند. در بین دو نیمه حسابی به بچه ها توپیدم. چشمتان روز بد نبیند با گل بیژن طاهری بازی را مساوی کردیم. بعد از آن گل خیلی فشار آوردیم چون برای صعود نیاز به برد داشتیم. بازی طوری شده بود که فنونی‌زاده کاپیتان پرسپولیس می‌گفت بچه‌ها بزنید زیرش ۱-۱ هم می‌ریم بالا! در دقیقه ۸۸ سانتری شد و مهاجم خارجی و سرعتی ما توپ را از زیر دستان سلطانی وارد دروازه کرد ۲-۱ بردیم! این برد در تاریخ محمدان بنگلادش بی‌سابقه بود. بعد از بازی جشنی گرفتند که باورنکردنی بود. تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. در جشن شهردار و وزیر امور خارجه هم حضور داشتند.»او در دوران سرمربیگری موفق شد استقلال را به مقام نایب قهرمانی باشگاه‌های آسیا و قهرمانی در لیگ و جام حذفی ایران برساند. در تیم‌های سپاهان اصفهان، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت، ماشین‌سازی تبریز، استقلال اهواز،ابومسلم خراسان، نساجی قائمشهر نیز به مربیگری پرداخت که موفقیت چندانی نصیب وی نشد. او در سال ۱۳۸۷ پس از انتخاب مجددعلی فتح‌الله‌زاده به سمت مدیرعاملی، مجدداً سرمربی باشگاه استقلال تهران گردید.

برخی از افتخارات ناصر حجازی:

در سمت بازیکن (باشگاهی):

  • قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (1347)
  • قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (1348)
  • قهرمانی جام حذفی (1348)
  • جام میلز هندوستان (1348)
  • نایب قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (1349)
  • نایب قهرمانی جام حذفی (1349)
  • قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا (1349)
  • جام میلز هندوستان (1349)
  • قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (1350)
  • قهرمانی جام دوستی (1351)
  • نایب قهرمانی جام هندوستان (1351)
  • قهرمانی جام اتحاد (1352)
  • نایب قهرمانی جام تخت جمشید (1352)
  • قهرمانی جام تخت جمشید (1353)
  • قهرمانی جام حذفی کشوری (1356)

در سمت بازیکن (ملی):

  • حضور در بازیهای المپیک مونیخ 1972 (1350)
  • قهرمانی جام ملت های آسیا 1972 (1350)
  • قهرمانی در مسابقات جام ایران (1351)
  • قهرمانی بازیهای آسیایی 1974 (1352)
  • قهرمانی جام ملت های آسیا 1976 (1354)
  • کسب سهمیه حضور در بازیهای المیپیک 1976 (1354)
  • حضور در جام جهانی 1978 آرژانتین (1356)
  • مقام سومی جام ملت‌های آسیا 1980 (1358)

در سمت مربی:

  • قهرمان لیگ کشور 1376
  • قهرمانی جام پرچم ترکمنستان (1376)
  • نایب قهرمانی لیگ کشور (1377)
  • نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا 1377
  • صعود به جمع 8 تیم برتر آسیا همراه با تیم محمدان بنگلادش
+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:54  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

در چهارده سالگي تمرينات فشرده اي را زير نظر « كرت مارنول »  آقاي اتريش آن زمان شروع كرد در 15 سالگي او روانشناسي را همراه با دكتر « كارل كرست » براي آموختن تأثير و قدرت مغز بر بدن مطالعه مي كرد در 17 سالگي او رقابتهاي حرفه اي خود را آغاز كرد. در 18 سالگي او به زندان افتاد.

 اما بازداشت شدن قسمتي از برنامه او نبود! اما بعضي مواقع براي رسيدن به هدف بايد تاوانهايي را پرداخت آنچه براي او اتفاق افتاد به اين شرح است بر اساس قانون به عنوان يك شهروند خوب اتريشي به مدت يك سال به خدمت نظام فرا خوانده شد او به خدمت رفت به عنوان يك راننده تانك شروع به خدمت سربازي كرد او حق نداشت براي هيچ مسابقه پرورش اندام احمقانه اي پايگاه را ترك كند اما آنها هيچ چيزي در مورد يك مسابقه پرورش اندام متفكرانه نگفته بودند بنابراين او يك روز از كمپ در رفت به اميد بردن يك جايزه و واقعاً متفكرانه بود او يك جايزه برد.

وقتي مافوقش متوجه شد قبل از اينكه بگذارند او از خودش دفاع كند او را به زندان انداختند خودش آن را اينگونه بيان مي كند « 7 روز طولاني در خانه بزرگ » اما در آن هفته اتفاق جالبي پيش آمد افسري كه او را به زندان انداخته بود شروع به تحقيق  در مورد مدال او كرد اين يك مقام كوچك نبود بلكه مقام خيلي با ارزشي بود او در كل اروپا اول شده بود آرنولد آقاي جوانان اروپا شده بود  طبيعتاً او را از زندان آزاد كردند ولي از رانندگي تانك كنار گذاشته شد و به عنوان مجازات مأمور شد كه يك افسر رسمي باشد! بله آرنولد خدمتش را در نظام با آموزش و تمرين بدنسازي گذراند.

بعد از اينكه او خدمت سربازي را تمام كرد به نظر ميرسيدكه هيچ چيز نمي تواند جلوي او را بگيرد در سال 1966 او از رده جوانان به رده بزرگسالان ارتقا  يافت به زودي در همان سال او بهترين بدنساز مرد در اروپا شد مستر اروپا و نفر اول مسابقات پاورليفتينگ براي يك جوان 19 ساله بد نيست!

از آن به بعد نام او در فهرست بزرگان بود. او براي شركت در رقابتهاي آقاي جهان ( مستر يونيورس ) به لندن رفت اگر او در اين رقابتها اول مي شد آقاي جهان شده بود و اين خيلي با ارزش بود.

آرنولد به محض ورودش به محل مسابقات با بدنسازان ديگر و طرفدارانش از سراسر جهان روبرو شد همه آنها در مورد مرد جوان اتريشي مطالب زيادي خوانده بودند اين يك تجربه غافلگير كننده براي آرنولد بود و اولين باري بود كه فهميده بود كه اينقدر مشهور شده است او اكنون در مسابقات جهاني بود عضلاتش كاملاً پمپ شده بودند و آماده مسابقه شده بود.

قهرماني او بوسيله يك آمريكايي تهديد مي شد كه «جت يورتن » نام داشت او فقط كوهي از گوشت نبود بلكه تعريفهاي خاصي از بدنسازي داشت و گويي بدنش را تراشيده باشند البته با هنر و دقت زياد و آرنولد فهرماني را از دست داد.

اما براي سال بعد آرنولد مانند يك مجسمه ساز كار كرد او به آناليز هر قسمت از بدن خود پرداخت. او تمرينات جديدي كه گروه هاي عضلاني را تفكيك كرده آنها را تعريف مي كرد اختراع كرد. در سال 1967 او بار ديگر براي شركت در مسابقات آقاي جهان به لندن رفت با اين بدن فوق العاده تراشيده و آراسته او مطمئن بود كه مي تواند يورتن را شكست دهد اما اوضاع به نفع آرنولد پيش نمي رفت اكنون يك رقيب جديد براي آرنولد پيدا شده بود « دنيس تينرينو » كه فقط عنوان قهرماني مستر آمريكا را داشت اكنون در مقابل او بود همه دوستان نزديك آرنولد  فكر مي كردند كه دنيس او را شكست خواهد داد در صبح روز مسابقات ناگهان دنيس خواست كه به آرنولد بگويد كه چه احساسي دارد و به سمت او خم شد و با لبخندي در گوش او گفت:  « اين روزي است كه من در آن مي خواهم برنده باشم »

اين سخن درس بزرگي به آرنولد داد و آرنولد متوجه شد براي برنده شدن در مسابقات علاوه بر بدن زيبا و عضلاني و بزرگ بايد قويترين اراده را داشت و اين باعث شد كه آرنولد با وجود « دنيس تينرينو » كه عملكردي فوق العاده و بدني با شكوه داشت بتواند قهرمان جهان شود و اين در حالي بود كه او فقط 20 سال داشت و جوانترين مستر جهان در تاريخ شد. آرنولد به آرزوي خود رسيده بود.

يا شايد خود او اينگونه فكر نمي كرد. او ميدانست كه در حقيقت 3 قهرماني جهان وجود دارد. آرنولد در رده آماتورها در انجمن بين الملي پرورش اندام آماتور قهرمان شده بود اما يك رده حرفه اي هم وجود داشت به عبارت ديگر فدراسيون بين المللي پرورش اندام براي خودشان يك قهرماني جداگانه داشتند و همچنين او فهميده بود كه يك مستر جهان و يك مستر المپيا وجود دارد اگر واقعاً مي خواست به رويايش واقعيت ببخشد بايد همه اين مقامها را مي برد!

آرنولد چمدانش را بست و عازم مونيخ شد تا تمرينات بيشتري انجام دهد و اين دوراني فوق العاده بزرگ از زندگي او بود او روزي 4 تا 6 ساعت با وزنه كار مي كرد او همچنين به مدرسه اقتصاد رفت و باشگاه تندرستي خود را اداره مي كرد و سعي مي كرد روياي خود را بخاطر داشته باشد.

اما سختي ها تمام شده بود در سال 1968 او به لندن بازگشت و به سادگي مدال مسابقات ديگر قهرماني جهان را بدست آورد.  او عنوان آقاي جهان NABBA  در هر دو رده حرفه اي و آماتور را بدست آورده بود. او همچنين در مسابقات پاور ليفتينگ آلمان قهرمان شد و آقاي IFBB در مسابقات بين المللي مكزيك شد اما او هنوز عنوان مستر المپيا را در برابر خود داشت.

بنابراين در 21 سالگي به كاليفرنيا رفت تا با بهترين بدنسازان جهان به تمرينات خود ادامه دهد او  6 پا و 2 اينچ قد و 250 پوند وزن داشت و بزرگترين بدنساز در بين ديگران بود او به مطالعه حركات موزن در رقص باله پرداخت او از موزيكش قدرت مي گرفت و ژست و فيگور فوق العاده اي داشت او تراشيده و برنزه شده بود.

در طول دو سال بعد از آن آرنولد به جاهاي مختلفي از دنيا سفر كرد در سال 1969 او قهرمان جهان مسابقات آماتور IFBB در نيويورك شد و در سال 1970 آقاي جهان در مسابقات NABBA در رده حرفه اي ها شد و آقاي جهان در كلمبوس اوهايو شد در پايان سال او همه عنوانهاي قهرماني را به غير مستر المپيا بدست آورده بود و سر جيو اليوا اين مقام را از سال 1967  در اختيار داشت آرنولد مشتاقانه منتظر مسابقات سال 1970 بود كه در نيويورك برگزار مي شد و بلاخره اين لحظه فرا رسيد آرنولد در كل زندگي خود را براي اين لحظه آماده كرده بود و خودش اين را خوب ميدانست او حتي به اندازه سرجيو  براي گرم كردن و پمپ كردن عضلاتش خود را به زحمت نينداخت و فقط خود را متمركز كرد و فقط در دو دقيقه مانده به به رفتن روي سكوي نمايش تغيير كرده بود و روغن زده بود همه به قدري هيجان زده بودند كه پليس مجبور بود در ازدحام طرفداران نظم را برقرار كند در بين جمعيت دو دسته وجود داشتند هر كدام قهرمان مورد علاقه خود را تشويق مي كردند اما در پايان فقط يكي برنده بود و يك مدال يك اسم : شوارتزنگر و بنابراين در سال 1970 در سن 23 سالگي اوبه رويايي كه 10 سال پيش در سر داشت رسيد اما با هر معيار و انداره اي بهترين بدنساز جهان بود و او اين مقام را براي سالها ادامه داد. او ركورد بي سابقه 7 بار را در در قهرماني مستر المپيا به ثبت رساند  قبل از اينكه بازنشست شود و علت بازنشستگي او اين بود كه او هدف جديدي داشت و آن معروفترين هنرپيشه جهان شدن بود وقتي كه پدر مادر آرنولد اين را شنيدند دوباره آهي كشيدند و دوباره به جستجو در كتاب راهنما پرداختند.

آرنولد در سال 1986 با ماریا شریور ازدواج کرد که حاصل آن دو پسر و دو دختر است.

 اولین فیلم شاخص او را میتوان «ترمیناتور» نام برد که سال 1984 تولید شد. از آن پس در فیلمهای «کوماندو» ، «غارتگر» ، «دوقلوها»... ایفای نقش کرد. اما باز در فیلمهای «ترمیناتور2» و «ترمیناتور3» ایفای نقش کرد تا نشان دهد با کناره گیری از پروش اندام، هنوز هم میتواند یک چهره شاخص در جهان باشد. آرنولد که آرزوهای وسیع تر از این در سر می پروراند در سـال 2003 فـرمـانـدار كـالیفرنیا شد تا در دنیای سیاست هم دستی داشته باشد.

او یکی از پُردرآمدترین بازیگران هالیوود و دریافت کننده بیشترین دستمزد در تاریخ هالیوود در سال ۲۰۰۳ برای یک فیلم ترمیناتور ۳ به مبلغ ۳۰ میلیون دلار است.
آرنولد با وجود نبردن اسکار به دلیل سبک کارش توانسته جوایز معتبر سینمایی از جمله Golden Glob And MTV Ward را در کارنامه هنری خویش به دست آورد.
او در سیاست هم به موفقیت رسید و فرمانداری ایالت بزرگ کالیفرنیا با وجود اروپایی بودن به دست آورد.

فیلم شناسی
نابودگر 
نابودگر ۲: روز قضاوت 
نابودگر ۳: انقلاب ماشین‌ها 
پایان روزها 
تخریب موازی 
دروغ‌های حقیقی 
غارتگر 
کونان: ویرانگر 
کونان: بیگانه 
داغ سرخ 
هرکول در نیویورک 
خداحافظی طولانی 
وزنه‌برداری 
کوماندو 
بتمن و رابین 
ششمین روز 
دور دنیا در هشتاد روز 
جونیور 
دروغ‌های واقعی 
جزیره بر تا 
پارتی اخر 

آخرین حضور قهرمان

RawDeal 
Redsonja 
Stay Hangry 
Sintra 
پلیس کودکستان 
the jayne mansfield story 
the long good bye

عناوین قهرمانی:
سال ۱۹۶۳ مسابقه استرهاف اتریش نفر دوم 
سال ۱۹۶۵ مسابقه جونیور (المان) نفر اول و مستر اروپا 
سال ۱۹۶۶ عنوان بهترین بدنساز اروپا (المان) 
سال ۱۹۶۶ قهرمان مستر اماتور اروپا 
سال ۱۹۶۶ مسابقه NABBA (مستر یورنیوس) نفر دوم 
سال ۱۹۶۷ مسابقه NABBA نفر اول 
سال ۱۹۶۸ نفر اول مسابقات پاورلیفتینگ المان 
سال ۱۹۶۸ نفر اول مسابقه IFBB مستر اینترنشنال (مکزیک

+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:53  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

زندگینامه دیگو آرماندو مارادونا

دیگو آرماندو مارادونا ( متولد ۳۰ اکتبر ۱۹۶۰ در ویلا فیوریتو، امروزه پاتریدو در ایالت بوینس‌آیرس)، فوتبالیست آرژانتینی. وی فوتبال دهه نود را به خودش اختصاص می‌دهد. تیم ملی آرژانتین توانست در زمان او سال ۱۹۸۶، جام جهانی فوتبال را متعلق به خود کند و در سال ۱۹۹۰ به نایب‌قهرمانی جهان دست یابد.

دیگو خیلی كوچك بود كه در كوچه پس كوچه های ویافیورتیو با توپ چهل تكه اش به این طرف و آن طرف میپرید!او به خاطر فیزیك بدنی اش همیشه با پسر های بزرگ تر از خودش فوتبال بازی میكرد و به واقع از آنها برتر بود!

تا اینكه توجه سرمربی تیم جوانان آرژانتینیوس جونیورز،فرانسیس كورنخو، را به خود جلب كرد!این مربی به توانایی های دیگو شك نداشت اما مطمئن نبود كه او بتواند با افرادی بزرگ تر از خودش به راحتی كنار بیاید و ابتدا از پذیرفتن او خودداری كرد اما اصرار های دیگو سرانجام نتیجه داد و مربی در مقابل این چپ پای كوچك نرم شد.

ديه گو يکي از بااستعدادترين بازيکنان نسل فوتبال جهان است که در خانواده يي فقير و پرجمعيت به دنيا آمد. فوتبال را در باشگاه آرجنتينوس جونيورز آغاز کرد و 15ساله بود که به تيم اول باشگاه پيوست. در حالي که تنها 17سال داشت به تيم ملي آرژانتين دعوت شد و در برابر مجارستان يک نيمه بازي کرد.
قدرت بازي سازي، پاس هاي بلند و کوتاه ميليمتري، قدرت حفظ توپ و هوش سرشار رهبري تيم در ميانه ميدان، ضربه هاي ناگهاني و حياتي، حفظ تعادل و قدرت پا به توپ عالي و بسياري از خصوصيات ديگر يک فوتباليست طراز اول در مارادونا جمع شده بود و اگر از نظر شخصيتي در حد مطلوبي بود بي ترديد در کنار بزرگان فوتبال دنيا يکي از ده مرد برتر فوتبال جهان نام مي گرفت.
پس از آن که «سزار منوتي» مربي بزرگ تيم ملي آرژانتين ديه گو را به دليل اخلاق و رفتار ناپايدارش و ناپختگي دوران جواني از تيم ملي کنار گذاشت و نام او را براي جام جهاني 78 در ليست تيم نياورد، مارادونا جام جهاني جوانان 79 توکيو را ميدان تاخت و تاز خود قرار داد و تيم ملي کشورش را به مقام قهرماني جهان رساند.
دیگو خیلی سریع فوق ستاره تیم شد و در 136 بازی به هیچ وجه طعم شكست را نچشید تا اینكه برای تیم بزرگسالان جونیورز فرا خوانده شد و در 20 اكتبر 1977 در لیگ دسته اول پای به میدان گذاشت و به مصاف ریورپلات رفت و هرچند 2-1طعم شكست را چشید اما آن آغازی بود بر دوران طلایی فوتبال او.بعد از آن مورد توجه بوكا جونیورز قرار گرفت و پایش به اروپا گشوده شد وتیمهای بارسلونا،ناپولی و سویا تیم هایی بودند كه شاهد تكنیك بی نظیر و پای چپ جادویی اش بودند.
 باشگاه معروف بوکاجونيورز حاضر شد براي خريد او پول خوبي پرداخت کند. اين بار رکورد او بهتر شد و در 28بازي، 40 گل زد و در سال 1981 با بوکاجونيورز قهرمان آرژانتين شد. کم کم نام جوان با استعداد آرژانتيني بر سر زبان ها افتاد و بارسلون با پرداخت بالاترين مبلغ، او را به ايالت کاتالونيا برد. از سال 1982 تا 1984 بارسلون محل بروز استعدادها و بازي هاي ديه گو بود. هافبک پرتوان آمريکاي جنوبي قهرماني سال 83 اسپانيا را براي بارسلون به ارمغان آورد.
حال تيم ناپل ايتاليا خواهان او بود و مبلغ بسيار بالايي به او پيشنهاد کرد تا در سال 84 به شهر ناپل مهاجرت کند. مارادونا هفت سال در ناپل ماند و در سال 1991که از ايتاليا به آرژانتين برگشت، معروف ترين و محبوب ترين ورزشکار شهر ناپل بود. 
او يک تنه ناپل را به دو مقام قهرماني در سال 1987 و 1990 رساند. پس از بازگشت مارادونا به وطنش، تيم ناپل ديگر نتوانست قامت راست کند و حتي به دسته دوم بازي ها سقوط کرد. در سال 9119 مارادونا به اتهام حمل و مصرف مواد مخدر، از ايتاليا اخراج شد و به کشورش بازگشت و از آن سال به طور مرتب باشگاه خود را عوض کرد. معروف ترين باشگاهي که بعد از جام جهاني 94 در آن توپ زد، بوکاجونيورز بود که در سال هاي 9619 و 9719 در آن بازي کرد.
مارادونا چندي نيز مربي راسينگ بود که به دليل عدم موفقيت از کار برکنار شد. 
دیگو برای تیم ملی آرژانتین بازی هایی به یاد ماندنی انجام داد و هرچند كه بعد از باتیستوتا با 34 گل زده در 91 بازی به عنوان دومین گلزن آرژانتین شناخته میشود ولی تاثیر او در تیم به حدی بود كه فدراسیون فوتبال آرژانتین پیراهن شماره 10 این تیم را بازنشسته اعلام كرد.(هرچند بعد ها با مخالفت فیفا مجبور به لغو این تصمیم شد).

عشق و علاقه آرژانتینی ها به او از 13 آپریل 1977 آغاز شد.در آن روز مارادونا برای اولین بار پیراهن تیم كشورش را پوشید و در یك بازی دوستانه به مصاف تیمی منتخب از ستارگان لیگ آرژانتین رفت.بازی خوب او باعث شد تا سزار لوییس منوتی نتواند از او چشم پوشی كند و از او برای حضور در مرحله نهایی جام جهانی 1978 دعوت كرد.آرژانتین در آن مسابقات قهرمان شد اما بدون مارادونا و منوتی ترجیح داد تا او را بر روی نیمكت بنشاند!

حضور در جام جهانی هرچند كه به او بازی نرسید اما یك تجربه خوب برای دیگو بود و تابستان همان سال او به همراه تیم جوانان آرژانتین فاتح رقابت های جهانی جوانان در ژاپن شد.دیگو سالها بعد راجع به آن روز گفت"تا آن زمان حضور بر روی چمن برایم فقط حكم یك تفریخ را داشت و به هیچ وجه حس نمیكردم كه در یك مسابقه فوتبال ممكن است به بازیكن تا این حد فشار بیاید.بعد از آن هم هیچگاه آنقدر تحت فشار قرار نگرفتم،البته به جز مواقعی كه دخترم از من خواسته ای دارد!"

اما او مردی پر حاشیه بود و بارها حضور در دادگاه را تجربه كرد.ابتدا به خاطر شلیك كردن به یك خبرنگار با تفنگ بادی و بعد هم به خاطر به ناسزا گرفتن پاپ در یك برنامه تلویزیونی!

در بیرون میدان دشمنان زیادی داشت كه در پایان حریف آنها نشد و دیگو را از پای در آوردند.اما در زمین فوتبال بی رقیب بود. بی دلیل نیست كه میشل پلاتینی اسطوره فوتبال فرانسه راجع به او میگوید"كاری را كه من با توپ فوتبال هم قادر به انجامش نیستم او با یك پرتغال به راحتی انجام میدهد"

در جام جهانی 1982 او نتوانست آن كیفیت همیشگی اش را به نمایش بگذارد.آرژانتین بازی افتتاحیه جام را از بلژیك باخت و بعد از آن مجارستان و السالوادور را از پیش رو برداشت.دیگو دو گل در مقابل مجارستان به ثمر رساند اما نتوانست اینكار را در برابر ایتالیا و برزیل تكرار كند و آرژانتین در مرحله دوم از دور رقابت ها كنار رفت.

اما در مكزیكو 1986 او بسیار خوش درخشید.5 گل او-یكی به ایتالیا و دو جفت به انگلیس و بلژیك- تیم كارلوس بیلاردو را به فینال رقابت ها رساند و با پیروزی 3-2 آرژانتین برابر آلمان غربی قهرمان جهان شد و خود را به عنوان بزرگترین فوتبالیستی كه ناكنون پای به چمن فوتبال گذاشته به جهانیان معرفی كرد.

4 سال بعد بازی ها در ایتالیا برگزارشد.دیگو 7 سال را به همراه ناپولی گذرانده بود و با آن تیم دو بار قهرمان باشگاه های ایتالیا و یك بار هم قهرمان جام یوفا شده بود ولی آن تورنمنت برای دیگو شرایط متفاوت تری داشت و او قبل از شروع بازی ها از ناحیه زانو مصدوم شد اما با اتكا به قدرت بدنی اش و علیرغم آن مصدومیت پای به زمین گذاشت و آرژانتین را از سد برزیل،یوگشلاوی و ایتالیا گذراند اما در فینال و در مقابل پنالتی آندریاس برمه كاری از دستش بر نمی آمد و آرژانتین به نایب قهرمانی قناعت كرد.

اما آخرین پرده از حضور مارادونا در جام جهانی،تاریك ترین آنها نیز بود.مسابقات در آمریكا برگزار میشد و مارادونا در دو بازی ابتدایی در مقابل یونان و نیجریه حضور داشت اما كمیته مسابقات اعلام كرد كه آزمایش دوپینگ او مثبت است و او از ادامه همراهی تیم ملی آرژانتین محروم شد.هم تیمی های او هم نتوانستند در غیابش كاری از پیش ببرند و آرژانتین از مرحله دوم فراتر نرفت.

بعد از آن دیگو سالهای سختی را گذراند و در حالی كه گرفتار اعتیاد بود به كوبا رفت تا با كمك دوست صمیمی اش فیدل كاسترو اعتیاد را ترك كند و تا حد زیادی هم در این راه موفق بود.بازی خداحافظی او در 10 نوامبر 2001 با شكوه هرچه تمام تر در استادیوم لا بومبونرا (استادیوم خانگی بوكا جونیورز) برگزار شد و او در قالب تیم ملی آرژانتین به مصاف تیمی متشكل از ستارگان هم دوره اش رفت و بدین ترتیب آرژانتین با پسرك طلایی اش وداع كرد!

 سوابق بازیگری

v 91 بازی ملی و 34 گل

v حضور در جام جهانی 1982 اسپانیا

v قهرمانی در جام جهانی 1986 مكزیك

v انتخاب به عنوان بهترین بازیكن جام جهانی 1986 مكزیك

v نایب قهرمانی در جام جهانی 1990 ایتالیا

v حضور در جام حهانی 1994 آمریكا

v 1976-1981 آرژانتینیوس جونیورز (166 بازی و 116 گل)

v 1981-1982و1995-1997 بوكا جونیورز(71 بازی و 35 گل)

v 1982-1984 بارسلونا (58 بازی و 38 گل)

v 1984-1991 ناپولی (259 بازی و 115 گل)

v 1992-1993 سویا (29 بازی و 7 گل)

v 1993-1994 Newell's old boys (5 بازی بدون گل زده)

v قهرمان آرژانتین 1981

v قهرمان ایتالیا 1987 و 1990

v جام حذفی ایتالیا 1987

v جام یوفا 1989



ü سوابق مربیگری

v 1994 ماندیو كورینتیاتس

v 1995 ریسینگ كلاب آویاندا



+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:52  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

متولد 1943 میلادی سال قهرمانی 1972 تا 1975 سه سال در سن 29 سالگی.

رابرت در شیکاگو آمریکا متولد شد. او در سن ۱۴ سالگی قهرمان شطرنج آمریکا شد و پس از آن ۸ بار دیگر به این مقام دست یافت.

رابرت جیمز «بابی» فیشر (۹ مارس ۱۹۴۳ - ۱۷ ژانویه ۲۰۰۸) شطرنج‌باز و قهرمان سابق جهان بود.

زندگی

 فيشر، يازدهمين قهرمان شطرنج جهان در سال 1943 در شهر شيكاگو به دنيا آمد و در شش سالگي با شطرنج آشنا شد. بازي فيشر از همان آغاز پخته بود؛ جايي كه بيشتر جوانها غرق در تاكتيكها مي شدند فيشر بازي پوزيسيوني را ترجيح مي داد. فيشر در گشايشها خود را محدود كرد اما گشايشها را حتي از نويسندگان هم بهتر مي دانست. برخلاف نوابغي چون مورفي و كاپابلانكا، گشايشها را با وسواس و ريزه كاري مطالعه مي كرد و هر شاخه جديدي كه در سراسر جهان انجام مي شد مي دانست  وقتي دانش آموز بود دائما مطالعه مي كرد و نشريات شطرنج را مي خواند .
غريزه فيشر براين اساس بود كه پوزيسيونهايي را كه اغلب استادان به محض رسيدن به آن پيشنهاد تساوي مي دادند ادامه مي داد تا به فرصتهايي براي كسب برتري دست پيدا كند. جواب او به يك تقاضاي مساوي اين بود " البته كه نه" بازي با او مشكل بود، از موقع شروع بازي ، چشمان تيزبينش را به صفحه شطرنج مي دوخت و به ندرت سرش را براي ديدن بازيهاي ديگر بلند مي كرد. تمايل به پيروزي وي را قادر مي ساخت كه با ركوردهاي بالا در مقابل حريفانش پيروز شود . همچون آلخين داراي يك نوع تعصب فكري بود اما برخلاف او، فيشر تا موقعيكه بازيكن فعالي بود سلامتي اش را در حالت خوبي نگهداشت .
فيشر دانش عميقي راجع به خطوط گشايشي تند و تيزي كه غالبا قبل از تورنمنتها آنها را تجزيه و تحليل مي نمود داشت. استراتژي اش در پوزيسيونهاي ساده، آشكارا رسيدن به همان هدف كاپابلانكا بود. دانش گشايشي اش را خاصه به هنگام بازي با سفيد به خوبي بكار مي برد. در جائيكه كلا فضا و كنترل بازي را در دست مي گرفت از آن به گونه اي پر قدرت استفاده كرده و حريف را مجبور به دفاع مي نمود تا اينكه مقاومتش در هم شكسته شود .
کار بزرگی که فیشر در شطرنج جهان انجام داد این بود که در مسابقاتی که اکثر شطرنج بازان حاضر در آن روس بودند ، توانست بالاتر از روسها قرار بگیرد(روسها در بعضی از مسابقات تحت فشار مأموران امنیتی شوروی ناچار به تبانی با یکدیگر بودند).مسابقه مقدماتی قهرمانی جهان در سال 1971 به پیشنهاد فیشر به روش حذفی انجام شد. مسابقه قهرمانی جهان 1972 فیشر-اسپاسکی بیش از آنکه یک مسابقه شطرنج باشد، صحنه نبرد سیاسی غرب و شرق بود . فیشر همواره در شطرنج جنجال ساز بود! در سال 1975 او به دلیل برآورده نشدن خواسته های فراوان و بعضاً غیر منطقی خود از سوی فدراسیون جهانی ، حاضر به مبارزه با کاریوف نشد و قهرمانی جهان را از دست داد . بعد از 20 سال فيشر در سال 1992 در يك رويارويي دوجانبه كه با اسپاسكي (در 30 دور )ترتيب داده شده بود شركت كرد و با نتيجه 17/5 بر 12/5 به پيروزي رسيد( 10 برد، 5 باخت و 15 مساوي). فيشر بعد از آن در هيچ مسابقه اي شركت نكرد تا در 17 ژانويه 2008 (بخاطر بيماري کلیوی) در منزلش در ريك ياويك ايسلند درگذشت.
آثار و هنر نماييهاي فيشر :
در 13 سالگي با بازي درخشانش عليه بايرن انظار را متوجه خود ساخت
در 14 سالگي قهرمان شطرنج آمريكا شد
در سن 15 سالگي به مقام جوانترين استاد بزرگ دست يافت .
هشت بار پياپي قهرمان آمريكا شد
در تورنمنت قهرماني آمريكا در 1963 هر يازده حريفش را شكست داد
در تورنمنت بين المناطق استكهلم در 1962 كه 22 دور طول كشيد بدون باخت اول شد و از بزرگاني چون پتروسيان، گلر، كورچنوي، گليگوريچ و اشتاين پيش افتاد.
در سال 1970 در پالماد مالوركا در تورنمنت 23 دوري به مقام اول رسيد واز لارسن كه دوم شد 3/5 امتياز جلوتر ايستاد. در اين تورنمنت كساني چون گلر، پورتيش، اسميسلوف، گليگوريچ و رشفسكي شركت داشتند .
در 1971 در بازيهاي دو جانبه نامزدها غيرممكن را ممكن كرد .
تايمانوف و لارسن را 6 بر صفر شكست داد
پتروسيان ( محكمترين شطرنجباز جهان) را 6/5 بر 2/5 شكست داد
آنگاه در 1972 بر سر عنوان قهرماني جهان در برابر اسپاسكي قرار گرفت و در مجموع با نتيجه 12/5 بر 8/5  او را شکست داد و قهرمان جهان شد .
در 1970 "تورنمنت بليتس قرن" را با 19 امتياز از 22 بازي فتح كرد. تال نفر دوم 4/5  امتياز كمتر از او آورد.
كتاب "60 بازي به ياد ماندني من" اثري است همتاي " بهترين بازيهاي من" اثر آلخين. 

او در سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵ میلادی قهرمان شطرنج جهان بود. در سال ۱۹۷۲ بوریس اسپاسکی را با ۷ برد، ۳ باخت و ۱۱ تساوی در جنجالی‌ترین رویارویی تاریخ شطرنج که به نام رویارویی قرن شناخته شد شکست داد. علت اهمیت این رقابت جنگ سرد و رقابت‌های سیاسی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود. سه سال بعد او بخاطر اعتراض بهفیده حاضر به دفاع از عنوان قهرمانی خود در مقابل آناتولی کارپف نشد و عنوان قهرمانی را به کارپف واگذار کرد.

جنجال‌ها

بابی فیشر پس از انجام مسابقه‌ای در سال ۱۹۹۲ میلادی در یوگسلاوی سابق، بدلیل تخطی از مقررات بین‌المللی بازی شطرنج، تحت تعقیب قرار داشت. در سال ۲۰۰۵ میلادی، کشورایسلند به وی «شهروندی» آن کشور را اعطا کرد تا مانع از استرداد وی به آمریکا شود.

وی به دلیل سخنان یهودستیزانه و انکار هولوکاست و همچنین حمایت از حملات ۱۱ سپتامبرگروه القاعده در آمریکا، مورد انتقاد شدید قرار داشت.

مرگ

بابی فیشر در سن ۶۴ سالگی و بر اثر بیماری کلیوی در ایسلند مُرد.

روبرت جى.(بابى) فيشر،جنجاليترين بازيكن همه ادوار،بعد از تصاحب عنوان قهرمانى جهان از اسپاسكى و قبل از محروم شدن از مسابقات و تورنمنتها نام خود را بعنوان يك افسانه زنده در تاريخ شطرنج به ثبت رساند. عنوان جهانى، تايمانوف و لارسن (هر دو از استادان بزرگ جهان) را با نتيجه ۰-۶ و ۰-۶ شكست داد و بر اثر يك غفلت و اشتباه فاحش قبل از غلبه بر قهرمان جهان دو بازى را به وى واگذار نمود.

فيشر شطرنج را در شش سالگى آموخت، اما بزرگترين حادثه براى او- بعنوان يك شطرنجباز جوان – وقتى رخ داد كه مادرش تصميم گرفت كه آنها در بروكلين اقامت كنند. زندگى شطرنجى در نيويورك – با كلوپهاى پررونق مانهاتان و مارشال و سالنهاى شطرنج – محيط مساعدى براى يك عده بازيكن شايسته استادى بزرگ ايجاد كرده است و فيشر مهارتهاى شطرنجىاش را با بازيهاى بيليتز و مطالعه تئوريهاى شطرنج شوروى افزايش ميداد. نتيجه اين تمرين و ممارست مفرط – كه با غفلت و اهمال از كار كلاسيك شطرنجى توام بود – آن شد كه در ۱۴ سالگى به مقام قهرمانى مردان ايالات متحده رسيد.

فيشر احتمالاًً در آن زمان درست نميدانست كه پله هاى بعدى براى دستيابى به قهرمانى جهان – كه در آن زمان در دست بوتوينيك بود – چگونه هستند.در آن دوره او خود را براى تورنمنت انتخابى آماده ميكرد و در اولين تلاشش توانست در سن ۱۵ سالگى به مقام جوانترين استاد بزرگ دست يابد.گروه بهم فشرده استادان روس به آسانى رقيب كم تجربه شان را در سال ۱۹۵۹ و ۱۹۶۲ كنار زدند و فيشر سپس تقاضا كرد كه سيستم بازيها در مرحله يك هشتم از شكل تورنمنت به يك سرى مسابقه حذفى تغيير كند و اين درخواست پذيرفته شد .

تحت اين سيستم بود كه در سال ۱۹۷۱ توانست رقبايش راشكست داده و بعد از يكسال نيز به اسپاسكى غلبه كند. مردم حتى فيشر را بيشتر از بازى بزرگش عليه اسپاسكى، بخاطر ستيزه جويى و غرابتش بياد دارند. مسابقه اش با رشوسكى در ۱۹۶۱ با يك رسوايى و مرافعه جنجالى پايان گرفت و بعد از سر و صدا و اعتراضى كه بر سر جدول بازى براه انداخت از شركت در مسابقات ۱۹۶۷ كناره گرفت. فقط هنگامى كه سرمايه گذار انگليسى ،جيم اسلاتر، جايزه پنجاه هزار پوندى را دو برابر كرد ترغيب شد كه براى رودررويى با اسپاسكى عازم ايسلند شود- البته ميانجيگرى هنرى كسينجر،وزير امور خارجه وقت آمريكا نيز بىتاثير نبود. سرانجام هنگاميكه فدراسيون جهانى شطرنج قانون قبلىاش – كه اگر مسابقه ۹-۹ خاتمه پذيرد عنوان قهرمانى همچنان در دست قهرمان سابق باقى خواهد ماند- را تغيير داد و اعلام كرد كه برنده كسى است كه ده بازى را برنده شود فيشر عنوان قهرمانى را بدون مبارزه به كارپف واگذار نمود.مطالبات رسمى فيشر غير قابل قبول بودند. وى براى مسابقه در نظر گرفته شده با كارپف و يك مسابقه برگشت با گليگوريك در ۱۹۷۹ – كه صورت نگرفت – يك ميليون دلار يا بيشتر مطالبه كرده بود. عليرغم وجوهى كه فيشر بجيب استادان معمولى شطرنج  ميريخت تضاد شديدى ميان اين ارقام و ارقامى كه در تورنمنتهاى بين المللى تعيين ميشد وجود داشت. جدا از درخواست پول زياد، توقعات بسيار فيشر در رابطه با نور سالن، صداى تماشاچيان و جزئيات ديگر بازى نيز وجود داشت ولى همه اين بهانه ها دال بر اين بود كه فيشر در وضعيتى قرار گرفته كه ترس از شكست، ترس از بازى در حضور جمع بروى غلبه يافته است. وگرنه چه جز پيروزى بر كاسپارف يا كارپف ميتوانست شهرت و آوازه او را افزايش دهد.شايد قوانين رسمى روزى وى را وادار به بازى نمايد، اما احتمال بيشتر اين است كه او نيز بدنبال مورفى استاد بزرگ ديگرى خواهد رفت كه شطرنج را در اوج شهرتش كنار گذاشت. اما يك بازيكن معمولى از بابى فيشر چه ميتواند بياموزد؟ ابتدا تمايل به پيروزى. غريزه كشنده فيشر بر اين اساس بود كه پوزيسيونهائى را كه اغلب استادان به محض رسيدن به آن پيشنهاد تساوى مىدادند ادامه ميداد تا به فرصتهايى براى كسب برترى دست پيدا كند. جواب او به يك تقاضاى مساوى سريع اين بود "البته كه نه" بازى با او مشكل بود، از موقع شروع بازى صورت قوش وار و چشمان تيزبينش را به صفحه ميدوخت و بندرت سرش را براى ديدن بازيهاى ديگر بلند ميكرد.دستانى بلند داشت و انگشتانى كه با آنها مهره هاى مخالف را به هنگام تصرف همچون پرنده اى كه شكار را به چنگ گرفته در دست ميفشرد. تمايل به پيروزى وى را قادر ميساخت كه با ركوردهاى بالا در مقابل حريفانش پيروز شود.همچون آلخين داراى يكنوع تعصب فكرى بود اما برخلاف او، فيشر تا موقعيكه بازيكن فعالى بود سلامتى اش را در حالت خوبى نگهداشت. فيشر دانش عميقى راجع به خطوط گشايشى تند و تيزى كه غالباً قبل از تورنمنتها آنها را تجزيه و تحليل مىنمود داشت. استراتژىاش در پوزيسيونهاى ساده،آشكارا رسيدن به هدف كاپابلانكا بود. دانش گشايشىاش را خاصه بهنگام بازى با سفيد بخوبى بكار ميبرد در جائيكه كلاً فضا و كنترل بازى را در دست ميگرفت از آن به گونه اى پرقدرت استفاده كرده و حريف را مجبور به دفاع مىنمود تا اين كه مقاومتش در هم شكسته شود. در فاصله سالهاى ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ در وضعيت كناره گيرى بود اما هنگاميكه در" مسابقه قرن " از نو حضور يافت به يكباره بازى جانانه اى انجام داد.

يكى از دلايل علاقه مردم به فيشر توانايى فوق العاده اش در خلق بازيهاى هيجان انگيز در مهمترين مقاطع مسابقه بود. اين اتفاق به هنگامى كه او دوباره در يكسال بعد با پتروسيان در آرژانتين رودررو شد اتفاق افتاد همانطور كه فيشر در مسابقات جلو ميرفت، جمعيت نيز افزايش مييافت و ازدحام تماشاچيان براى ديدن جدال استادان بزرگ افزون بر ۱۰۰۰۰ نفر می شد.فيشر با ارائه يكى از بهترين بازيهاى عمرش به آن همه اشتياق مردم پاسخ داد.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم مهر 1389ساعت 21:35  توسط admin  |  GetBC(128); آرشیو نظرات

سه روز بعد از تولد 99 سالگي اش مسن ترين استاد بزرگ جهان درگذشت( 2010-1911 ).آندور ليلينتال درمسكو به دنياآمد ولي بيشترين عمرخود را در مجارستان گذراند.

دردوران طولاني پرافتخارش پيروزيهاي زيادي درمقابل بازيكناني چون امانوئل لاسكر،خوزه رائول كاپابلانكا،ماكس ايوه،ميكائيل باتوينيك وهمچنين بازيكناني چون تارتاكوور،نايدرف،برون اشتين وتايمانف ثبت كرد. 

بازی زیبای وی در مقابل کاپابلانکا امده

Lilienthal,Andor - Capablanca,Jose Raul [E24]
Hastings 3435 Hastings (5), 01.01.1935
1.d4 Nf6 2.c4 e6 3.Nc3 Bb4 4.a3 Bxc3+ 5.bxc3 b6 6.f3 d5 7.Bg5 h6 8.Bh4 Ba6 9.e4 Bxc4 10.Bxc4 dxc4 11.Qa4+ Qd7 12.Qxc4 Qc6 13.Qd3 Nbd7 14.Ne2 Rd8 15.0-0 a5 16.Qc2 Qc4 17.f4 Rc8 18.f5 e5 19.dxe5 Qxe4

20.exf6 Qxc2 21.fxg7 Rg8 22.Nd4 Qe4 23.Rae1 Nc5 24.Rxe4+ Nxe4 25.Re1 Rxg7 26.Rxe4+ 1-0.

این استاد بزرگ ۳ کتاب بسیار زیبا در مورد شطرنج نوشته که عکس جلد این ۳ کتاب در زیر آمده

 

مسابقه سیمولتانه این استاد بزرگ

 

استاد بزرگ مرحوم در کنار هسرش

يادش گرامي باد

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت 1389ساعت 0:4  توسط admin  |  GetBC(76);آرشیو نظرات

shjaat ghane

شجاعت قانع (زاده ۱۹۷۵ در اردبیل) استادبزرگ شطرنج اهل ایران است.

از 16 سالگی شطرنج را در اردبیل شروع کرد. دوران موفقیت را بصورت سریع طی نمود. به همراه تیم ملیایران در چهار المپیاد شطرنج بازی کرده است. او دانشجوی رشته تربیت بدنی نیز می‌باشد.

موفقیت ها

  • قهرمانی (مدال طلا) در مسابقات شهرهای آسيا در سال ۲۰۰۰ در لبنان
  • نایب قهرمانی مسابقات آزاد بین المللی تروآ ترکیه
  • قهرمان مسابقات استاد بزرگان بلغارستان
  • نايب قهرمان رقابت‌های آزاد فرانسه سال
  • قهرمان دانشجويان استانبول سال ۲۰۰۳
  • قهرمان مسابقات آزوف روسيه سال ۲۰۰۵
  • كسب مقام سوم با تيم راه‌آهن در رقابت‌هاي شهرهاي آسیایی سال ۱۳۸۵ در تهران
  • قهرمانى تورنمنت بين المللى ۲۰۰۷ روسيه

    بازی بسیار زیبای استاد بزرگ شجاعت قانع در برابر Deepan Chakkravarthy

    استاد بزررگ کشورمان توانست با یک بازی زیبا حریفش را شکست دهد

  •  

    [White "Deepan Chakkravarthy, J."]

    [Black "Ghane Gardeh, Shojaat"]

    [Result "0-1"]

    [WhiteElo "2482"]

    [BlackElo "2415"]


     

  • + نوشته شده در  چهارشنبه یکم اردیبهشت 1389ساعت 22:53  توسط admin  |  GetBC(52); آرشیو نظرات

    ویسواناتان آناند (به تامیل: விசுவநாதன் ஆனந்த்) (زاده ۱۱ دسامبر ۱۹۶۹ در چنای، تامیل نادو) استاد بزرگ شطرنج اهل هندوستان و قهرمان فعلی شطرنج جهان است که این عنوان را در سال ۲۰۰۷ با پیروزی در تورنمنت قهرمانی جهان فیده به دست اورد و در اکتبر ۲۰۰۸ با شکست ولادیمیر کرامنیک قهرمان پیشین شطرنج جهان از آن دفاع کرد[۱]. او برای دفاع از عنوان خود بایستی در سال ۲۰۰۹ با برنده مسابقه گاتا کامسکی و وسلین توپالف دیدار کند.

    آناند یکی از ۴ شطرنجبازی است که به ریتینگ بالاتر از ۲۸۰۰ رسیده است، ۲۷۸۳ آخرین ریتینگ او در اکتبر۲۰۰۸ بوده که او را در رده پنجم دنیا قرار داده است، خروج آناند از جمع ۳ شطرنج‌باز برتر دنیا اتفاقیست که از ژوئیه ۱۹۹۶ تا به حال سابقه نداشته است[۲].

    رکوردها

    آناند تنها شطرنجبازی است که در سه مسابقه با سه شکل متفاوت عنوان قهرمانی جهان را به دست آورده است؛ مسابقه دو نفره، تورنمنت چند نفره و رقابت‌های حذفی که در سال ۲۰۰۰ در تهران با غلبه بر واسیلی شیروف در مسابقه فینال قهرمانی شطرنج جهان فیده که در آن زمان به روش حذفی برگزار می‌شد، به دست آورد.

    او یکی از تنها ۴ شطرنجبازی است که به ریتینگ بالاتر از ۲۸۰۰ رسیده است (به همراه بابی فیشر، گری کاسپاروف و وسلین توپالف).

    آناند نخستین شطرنجباز از کشوری آسیایی است که قهرمان شطرنج جهان شده و در سال ۱۹۹۳ اولین شطرنجباز از کشوری آسیایی بود که به مسابقه قهرمانی شطرنج جهان (در برابر گری کاسپاروف) راه یافت.

    او در ۱۴ سالگی جوانترین استاد بین‌المللی شطرنج هند شد و در ۱۶ سالگی جوانترین قهرمان شطرنج این کشور شد. در ۱۹۸۷ نخستین شطرنجباز هندی شد که به عنوان قهرمان شطرنج جوانان جهان می‌رسد و یک سال بعد اولین استاد بزرگ تاریخ شطرنج این کشور شد.

    شطرنج سریع

    آناند در سال ۲۰۰۰ در ورشو برنده اولین تورنمنت قهرمانی شطرنج فوق سریع (Blitz) جهان با حضور ۶۲۹ استاد بزرگ شد[۳].

    آناند همچنین در سال ۲۰۰۳ قهرمان شطرنج سریع جهان فیده (با روش فیشر؛ ۲۵ دقیقه + ۱۰ ثانیه) در حضور ۱۰ نفر از ۱۲ شطرنجباز برتر وقت دنیا شد. او بارها در تورنمنت‌های مختلف شطرنج سریع به قهرمانی رسیده و تنها یک بار در برابر گاتا کامسکی مسابقه‌ای را به دلیل پایان زمان خود واگذار کرده است.

    سرعت یکی از مهمترین ویژگی‌های بازی اوست، به طوری‌که در تمام دوران بازی شطرنج خود تنها یک‌بار در سال ۲۰۰۳ برابر پیوتر سویدلر از حق علامت گذاشتن به جای نوشتن حرکت (که در ۴ دقیقه مانده به انتهای وقت شطرنجباز برای یک‌مرتبه قابل استفاده است) استفاده کرده است[۴].

    جوایز

    + نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم فروردین 1389ساعت 19:17  توسط admin  |  GetBC(57);آرشیو نظرات

    الشن مرادی متولد ۱ خرداد ۱۳۶۴ استاد بزرگ شطرنج ایران


    در سال ۱۳۸۳ و در سن ۱۹ سالگی به این درجه دست یافت. او فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی تهران و دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف است و از قهرمانان ملی محسوب می‌گردد. تا سال ۲۰۰۵ (میلادی) در شطرنج ایران ۳ نفر دارای عنوان استاد بزرگ مردان هستند.

    توانایی او در بازی چشم بسته نیز جالب توجه است.[نیازمند منبع] در سال ۱۳۸۳ مرادی در مقابل ۸ شطرنج‌باز به صورت چشم بسته مسابقه داد که بر همگی‌ غلبه نمود. هم دبیرستانی های او ، بازی های او را با معلم هندسه ش به خاطر دارند که چطور بدون صفحه شطرنج و فقط از روی شماره ها بازی می کرد.


    از جمله رکوردهای او مبارزه‌ٔ هم‌زمان با ۵۵ نفر در سال ۸۴ در دانشگاه صنعتی شریف است که به تساوی با ۴ نفر و برد از بقیه بازیکنان انجامید. در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵ نیز مسابقه‌ای خیریه‌ای در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد و مرادی به طور هم‌زمان با ۱۲۰ نفر به رقابت نشست که نتیجهٔ آن ۷ تساوی و برد باقی افراد بود. این مسابقه بزرگ‌ترین مسابقهٔ شطرنج هم‌زمان ایران هم بود.

    وی در موفقیتهای اخیر تیم ملی‌ شطرنج ایران در بازیهای آسیایی دوحه و داخل سالن ماکائو عضو دائمی تیم ملی‌ ایران بوده است.


    همچنین در اولین دوره بازیهای ورزشهای فکری در کشور چین وی از ارکان اصلی‌ موفقیت ایران در کسب مدال برنز این رقابتها بود.

    + نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم فروردین 1389ساعت 19:4  توسط admin  |  GetBC(56);آرشیو نظرات

     

    احسان قائم مقامی (متولد ۲۰ مرداد ۱۳۶۱) اولین استاد بزرگ شطرنج ایران است که در سال ۲۰۰۱ (میلادی) به این مقام دست یافته است.


    وی در یک دوره بازی مقابل آناتولی کارپوف از قهرمانان اسطوره‌ای جهان که در تهران در بهمن ماه ۱۳۸۷ برگزار شد توانست در مجموع امتیازات 10.5-9.5 رقیب خود را شکست دهد.

    در این مسابقه‌ها برتری او به خصوص در رده بازی های سریع و برق آسا بود و به مناسبت شکست شاه طی انقلاب ۱۳۵۷ ایران "مات شاه" نامیده شد. وب‌گاه رسمی این مسابقات در آدرس mate of the kingحاوی اطلاعات و عکسهای این رویداد می‌باشد.

    همسر وی، شایسته قادرپور ، نیز استاد بین المللی شطرنج می‌باشد.

    + نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم فروردین 1389ساعت 19:1  توسط admin  |  GetBC(55);آرشیو نظرات

    ولادیمیر بوریسویچ کرامنیک (به روسی: Влади́мир Бори́сович Кра́мник) (زاده: ۲۵ ژوئن ۱۹۷۵ درتواپس) استاد بزرگ شطرنج اهل روسیه و قهرمان سابق شطرنج جهان از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۰۷ بود.

    ۲۷۷۲ آخرین ریتینگ او در اکتبر ۲۰۰۸ بوده که او را در رده ششم دنیا قرار داده است.

    وی در سال ۱۹۹۲ هنگامی که فقط ۱۶ سال سن داشت و هنوز درجه استاد بزرگی را کسب نکرده بود به عضویت تیم ملی روسیه برای شرکت در المپیاد جهانی شطرنج مانیل درآمد. موفقیت او در آن مسابقات نوید آینده درخشانش را می‌داد .ولادیمیر در سال ۱۹۹۴ نیز در مسکو و در المپیاد ۱۹۹۶ در ایروان برای تیم ملی روسیه به میدان رفت.

    قهرمانی جهان

    پیروزی او در مقابل گری کاسپارف در مسابقه‌ای که اکتبر سال ۲۰۰۰ در استودیو ریور ساید لندن با حمایت مالی کمپانی Brain Games.net برگزار شد او را از آن زمان تاکنون صاحب عنوان قهرمان سنتی شطرنججهان ساخت.

    موفقیت او در آن مسابقه در شرایطی به دست آمد که او با دو پیروزی در بازیهای دوم و پانزدهم و مساوی در بقیه مسابقات برای اولین بار بدون حتی یک باخت قهرمانی را از چنگ مدافع آن خارج ساخت[۱].

    + نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم فروردین 1389ساعت 18:51  توسط admin  |  GetBC(54);آرشیو نظرات

    اولین قهرمان شطرنج رسمی ایران یوسف صفوت است که در سال 1335 به این مقام شامخ نایل شد و در سال های 1336و1338و1344 نیز مقام قهرمانی خود را تجدید کرد در جدول زیر اسامی قهرمانان ایران با ذکر سنواتی که این مقام را بدست آورده اند در این جریده شریفه ثبت میشود. جا دارد که فدراسیون شطرنج ایران به مناسبت های مختلف از این اساتید دانشمند یادی کند و تجلیل هایی به عمل آورد و برای خاطر و یا رفاه اجتماعی قهرمانان منظور اقداماتی انجام بدهد،مانند اقداماتی مثل فدراسیون کشتی ویا فوتبال برای قهرمانان رشته ی خود انجام میدهند.

    اولین قهرمان شطرنجباز بانوان کشور خانم غزنی است که در سال 1347 شمسی به این مقام شامخ دست یافت.در سال 1379 خانم شادی پریدر قهرمانی ایران را از آن خود کردند.وهم اکنون نیز قهرمان شطرنج بانوان ایران است.نام قهرمانان در سالهای اولیه به شرح زیر میباشد

    1.یوسف صفوت (1344-1338-1336-1335)

    2هوشنگ مشیان (1337)

    3روبرت لاله زاریان (1339)

    4تورج ابراهیمی (1340)

    5مرتضی حمصیان (1341)

    6منصور جلوه (1342)

    7کیخسرو کهیایی (1343)

    8محمد حسین فربود(1346-1345)

    9ناصر حمصی (49-48-1347)

    10مهرشاد شریف (59-58-56-54-53-1352)

    11هادی مومنی رود سری (1372-1370)

    12حسین آریا نژاد (74-1371)

    13اسماعیل صفر زاده (1373)

    14محمد دلجو (1375)

    15احسان قایم مقامی (79-78-1376)

    16حسن عباسی فر (1377)

    17الشن مرادی (1380)

    + نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم فروردین 1389ساعت 10:58  توسط admin  |  GetBC(51);آرشیو نظرات

    پیتر اسویدلر (به روسی: Пётр Свидлерr) (زاده ۱۷ ژوئن ۱۹۷۶ در سن پترزبورگ) استاد بزرگ شطرنج اهل روسیه است. او در آخرین رنکینگ فیده در اکتبر۲۰۰۸ با ریتینگ ۲۷۲۷ در رتبه هفدهم شطرنج جهان قرار دارد.

    پيتر اسویدلر در ۶ سالگی شطرنج را آموخت و در ۱۸ سالگی به استاد بزرگی رسید، او همچنین با موفقیت در اولین دوره مسابقات قهرمانی جهان شطرنج بابی فیشر درسال ۲۰۰۳ در شهر ماینس قهرمان فعلی شطرنج بابی فیشر (شطرنج ۹۶۰) است.او در آن مسابقات در بازی فینال پیتر لکو استاد بزرگ صاحب نام صرب را شکست داد ودر سال ۲۰۰۴ با غلبه بر لئون آرونیان جوان اول شطرنج ارمنستان و سال بعد با پیروزی بر زلتان الماسیاز عنوان قهرمانی خود دفاع کرد.

    عناوین مهم

    + نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم فروردین 1389ساعت 10:17  توسط admin  |  GetBC(50);آرشیو نظرات

    «شطرنج نحوه تفکر منطقى و کارآمد را آموزش مى دهد و انتخاب بهترین گزینه از میان گزینه هاى موجود را نشان داده و مى تواند به دانش آموزان اهمیت برنامه ریزى و همچنین پیامد تصمیم گیرى را بیاموزد. شطرنج ذهن انسان را به مبارزه مى طلبد.


    شطرنج در واقعیت فقط یک بازى است. رقابتى خلاق و مفرح. بازیى که چندان متفاوت از سایر ورزش ها نیست. اما تفاوت برجسته اى که آن را متمایز مى کند در این است که جزو معدود بازیهایى است که ذهن انسان را به تمامى تمرین مى دهد درحالى که درقابلیت تحکیم شخصیت و تقویت اعتماد به نفس با دیگر ورزشها مشترک است.

    شطرنج از جمله بهترین و مؤثرترین ابزاردرآماده کردن کودکان براى مواجهه با دنیاى کنونى است که روز به
    روز در دریاى اطلاعات فروتر مى رود و همراه با آن موقعیت هاى دشوارترى در تصمیم گیرى را به ارمغان مى آورد.»
     
    واژه «شطرنج»تلفظ فارسی «چاتورانگا » است کلمه ای که در زبان سانسکریت برای نام گذاری این بازی به کار برده می شود، جایی که معمولا از آن به عنوان نخستین زادگاه این بازی یاد می شود. اگر چه بازیهای مشابهی در کره، چین، ژاپن و تایلند رواج داشته است اما شطرنج امروزی به این بازی هندی برمی گردد که در دوره ساسانیان وارد ایران شده و آنگاه در کشورهای اسلامی، اروپا و روسیه تکامل پیدا کرده است. برخی شطرنج را یک سرگرمی میدانند وعده ای دیگر آن را یک ورزش رزمی ذهنی محسوب می کنند. موفقیت در این ورزش بیش از هر چیز به توان تحلیل و فهم انتزاعی ذهن وابسته است.
    + نوشته شده در  شنبه بیست و یکم فروردین 1389ساعت 10:5  توسط admin  |  GetBC(42); آرشیو نظرات

    آنچه در گذشته شطرنج نامیده میشده به شکلی کاملا" متفاوت با امروز بوده است. اگر شیوه زندگی مردم آن روزها را بدانید خواهید فهمید که مردم چطور زمان فراغت و اوقات بیکاریشان را پر میکردند. اگر قواعد بازی آنها را ببینید متوجه میشوید که شطرنج چقدر ورزش ظریف، دقیق و زیبایی است. 

    شطرنج ورزشی بوده که هم در زندگی معمولی و هم در جشنها و هم در جنگها اغلب مورد استفاده بود است. البته برخی علت استفاده از آن در جنگها را بالا بردن تمرکز و هوشیاری سربازان میدانند. شطرنج قرنها پیش در سرزمینهایی چون هند، ایران و چین انجام میشده. هیچکس به طور دقیق نمیداند که این بازی اصالتا" مال کجاست. 

    حرکت به سمت اروپا 
    در قرن 7 - 8 سربازان عرب که در همسایگی ایرانیها زندگی میکردند در حین تاخت و تاز به ایران این بازی را از آنها یاد گرفتند. پس از آن که اعراب به اسپانیا تاختند، سربازان این ورزش را به اسپانیایی ها یاد دادند و پس از آنکه ماتادورها به سرعت این ورزش را فرا گرفتند به فاصله کوتاهی در سراسر اروپا منتشر شد. 

    این اروپایی ها بودند که نام امروزی Chess را با آن نهادند شاید به این دلیل که با تلفظ نام ایرانی آن مشکل داشتند برای همین اسم این بازی را با جامعه مدرنیته خود تطبیق دادند. ایرانی ها به این بازی Shatranj و هندی ها Shaturanga می گفتند. (البته واقعیت آن است که Shaturanga با شطرنج امروزی تفاوت بسیاری داشته است و شطرنجی که امروزه بعنوان Chess در دنیا شناخته می شود بیشتر شبیه بازی Shatranj ایرانی ها می باشد.) اگرچه امروز این نامها که برای ورزشها انتخاب شده چندان جدید و مدرن نیست ولی هزاران سال پیش این اسامی جلوه خاصی داشته ، همانطور که افراد با انتخاب نام خود تفاوتشان را با سایر قشرهای جامعه نمایان میکردند. 
     
    مهره پیاده 
    در صفحه شطرنج همانند کارگران مزارع روی زمین زراعی هستند که بیش از مهره دیگریروی صفحه کار و حرکت میکند و غالبا" با فداکاری مهره های با ارزش را نجات میدهند و خود قربانی میشوند. در زمانهای بسیار دور (حتی قبل از قرون وسطی) کارگران و رعیتها از هیچ امکاناتی برای زندگی بهره مند نبودند و ملاکان و زمین داران جز غذایی برای زنده ماندن چیزی به آنها نمیدادند. قشر ضعیف جامعه در آن روزگار زندگی بدی داشتند، به سختی کار میکردند و در جوانی میمردند و غالبا" از جنگ و لطمه های آن بی نصیب نبودند. آنها باید قربانی میشدند تا صاحبان زمین یا فرار کنند یا زنده بمانند
    رخ یا قلعه 
    در صفحه شطرنج در حکم خانه یا پناهگاه است. همان چیزی که صدها سال پیش مردم تنها میتوانستند ساعتی کوتاه در آن از شر دستورات ریز و درشت اربابان در امان باشند. در شطرنج هر بازیکن 2 مهره رخ دارد که البته گاهی اوقات rooks هم نامیده میشود. 

    مهره اسب 
    در صفحه شطرنج یکی از سربازان حرفه ای است که وظیفه اش محافظت از مهره های با ارزش و مهم است و هر بازیکن 2 مهره اسب در دو طرف صفحه اش دارد. اهمیت اسب در صفحه شطرنج از پیاده بیشتر است اما مهره هایی مثل فیل، شاه یا وزیر به مراتب ارزش بیشتری دارند. شاید به گونه ای هدف بازی مثل شطرنج نحوه محافظت و مراقبت از داراییهای با ارزش و مهم زندگی باشد که برای حفظ و رسیدن به چیزهای مهم انسان بایستی از چیزهای کوچکتر و بی اهمیت تر چشم پوشی کند.
     
    مهره ای بنام فیل، 
    برای هر یک از طرفین بازی 2 مهره فیل وجود دارد که نمایانگر چیزی شبیه کلیساست. کلیسا در زمانهای دور نشانه ثروت و قدرت بوده و برای مردم از ارزش زیادی برخوردار بوده، به طور کلی مذهب نقش مهمی در زندگی مردم ایفا میکرده. کلمه bishop (به معنی اسقف) نام یکی از مقربین کلیساهای کاتولیک بوده که در زمان خود از قدرت و احترام بالایی برخوردار بوده است. 

    ملکه (وزیر) 
    تنها مهره ای در شطرنج است که ماهیت زن دارد و البته قدرتمندترین مهره صفحه هم هست. در بازی شطرنج هر بازیکن تنها یک ملکه (وزیر) دارد در آن سالها مردم بر این باور بودند که ملکه (وزیر) غالبا" تنها کسی است که میتواند پادشاه را مجاب به انجام بعضی از امور کند. شاه بلندقدترین مهره شطرنج است که توسط تمامی مهره های صفحه محافظت میشود. در آن سالها هم، پادشاه همواره در پناه صد ها سرباز رفت و آمد و زندگی میکرد و البته افراد جامعه از غنی ترین تا فقیرترین وظیفه داشتند تا در هر شرایطی حامی منافع پادشاه باشند. 

    دفعه دیگری که صفحه شطرنجتان را باز کردید و خواستید با دوستتان بازی کنید حتما" تاریخچه بازی شطرنج را به خاطر بیاورید چرا که برخی از بخشهای آن یاد آورزندگی مردم در صدها سال پیش است زندگی سختی که حالا برای هر یک از ما حکم بازی را دارد.
    + نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم فروردین 1389ساعت 10:20  توسط admin  |  GetBC(45); آرشیو نظرات

    بازگویی فردوسی از درونشُد شترنگ به ایران به احتمال زیاد برپایه ی ماتیکان چترنگ(از آثار پهلوی و ساسانی) به نظم کشیده شده:

    فرستاده ی رای، پادشاه هند با هزار بار شتر به درگاه نوشین روان می آید. از پیشکش های شاه هند به پادشاه ایران یک تخت شترنگ هست. فرستاده افزون بر پیشکش کردن هدایا پیام رای را نیز میرساند:

    کسی کو به دانش برد رنج بیش ** به فرمای تا تخت شطرنج پیش

    نهند و زهر گونه رای آورند ** که این نغز بازی به جای آورند

    بدانند هر مهره ای را بنام  ** که چون راند بایدش و خانه کدام

    پیاده بدانند و پیل و سپاه  ** رخ و اسپ و رفتار فرزین و شاه

    اگر فرهیختگان و دانشمندان ایرانی توانستند این بازی را یاد بگیرند و از آن سر در بیاورند، همان باژ همیشگی را به بارگاه شاه ایران میفرستیم، اما اگر چنین نشد، چون در دانش و خرد از ما شکست خورده اند، افزون بر اینکه نباید باژی از ما بخواهید که باید به پرداخت باژ به ما نیز تن در دهید، چرا که دانش برتر از هر چیزیست.

     انوشیروان یک هفته زمان خواست و پس از آنکه همه بزرگان و اندیشمندان از رمزگشایی بازی درماندند، بُزُرگمهر دانشمند و پُرآوازه، پس از دیدن بازی اینچنین میگوید:

    من این نغز بازی به جای آورم  *** خرد را برین رهنمای آورم

    و چنین میکند پس از یک روز و یک شب به همه ی ریزه کاری های آن پی میبرد در بارگاه انوشیروان به فرستاده ی رای چنین میگوید:

    بیاراست دانا یکی رزمگاه  * به قلب اندرون ساخته جای شاه

    چپ و راست صف برکشیده سپاه ** پیاده به پیش اندورن رزم خواه

    هشیوار دستور بر دست شاه ** به رزم اندرونش نماینده راه

    بیاراسته پیل جنگی دو سوی ** به جنگ اندرون همگنان کرده روی

    وزو برتر اسپان جنگی به پای ** نشانده بر ایشان دو پاکیزه رای

    هماورد گشته رخان بر دو روی ** به دست چپ و راست پرخاشجوی

    چو بوزرجمهر آن سپه را براند ** همه انجمن در شگفتی بماند

    سپس بزرگمهر دانا بازی نَرد را می آراید و تخته نرد برای رای فرستاده میشود و هندوان از رمزگشایی آن در میمانند و باژ همیشگی از هند به دربار انوشیروان سرازیر میشود

    + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:45  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

     

    آقا گربه یه دقیقه بیا کارت دارم ....!

    بهترین معلم جهان!!

    چه قشنگ عروسکاشو  چینده!

     

    آقا حرکت کن..جلوی راهو گرفتی!!
    اصلا مرد باید همچین بیخیال باشه…
    مردی که بیخیال نباشه مرد نیست…والا
     
    نکته رو گرفتی....!
     
    چقدر خوبه به فکر همه باشیم ....
     

    مردک بیشعور ، متلک میندازی فرار میکنی !؟

    بزنم ساندویچ بشی ؟؟

     
     
    به جان خودش اگه فتوشاپ باشه.....
     
    .

    قدیمی ترین منوی رستوران در ایران!

    اون زمان قند و شکر کم بوده بعضی جاهام قحطی قندوشکر بوده
    به خاطر همینه که قیمت یه چای شیرین دو شاهی کمتر از یه کبابه!

    .

    به جای اینکه بنویسه “لطفا مرا بشویید”، اینکارو کرده!


     

    لــبخــند بــزن!

    بــدون انتــظار پاســخی از دنــیا ،
    بــدان روزی دنــیا انقــدر شــرمنــده مــی شود
    کــه بــه جــای پاســخ لبخــند ،
    با تمــام ســازهــایت مــی رقــصــد …

    موضوعات مرتبط: تصاویر جالب
    [ یکشنبه بیست و ششم خرداد 1392 ] [ 21:34 ] [ Amir ]
    GetBC(170); 4 نظر
    تصاویر خنده دار روز (81 عکس)

    آخه آدم چقدر می تونه کپل باشه ..........!

    کتاب فیس بوک 

    چند سال دیگه هممون این رو پاس می کنیم .... :|

    http://upcity.ir/images2/91871933714967489480.jpg

    بدون شرح ... !!

     

    بدون شرح ... !!

     

    نه......

    خداییش اینها زدن رو دست دستفروش های علائدین ...!!!!!

    اگر گفتین  کدوم ساختمون جلو تره یه جایزه دارین .....

    لالایی بابا جون...

    شیوه جالب تدریس در فرنگ !

    خوب بچه ها سریع یادداشت کنید می خوام پاک کنم ....

    چی میشد یکی هم به من از اینا بده ، به اسباب بازیشم راضیم به خدا

    هدیه روز مرد .... خانوم ها یاد بگیرن ...

     


    موضوعات مرتبط: تصاویر جالب
    [ سه شنبه چهاردهم خرداد 1392 ] [ 16:17 ] [ Amir ]
    GetBC(169); 2 نظر
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

     

    با توجه به این که قهوه تقریبا پانصد سال است که كشف شده، به نظر شما قبل از كشف قهوه، رنگ قهوه ای چه رنگی بوده؟

                                            ----------------------------------------------------------------

    آیا می دانید دکمه آسانسورو هر چی هم پشت هم تند تند بزنی‌
    آسانسور زودتر نمیاد ایرانیِ عزیز !

                                            ----------------------------------------------------------------

    پسره رو ختنه می کنن می گن باید دامن بپوشی. می گه نامردا مگه چقدشو بریدین؟...

    ----------------------------------------------------------------

    پسر خوب چگونه پسری است ؟ پسری که اولا دوست دختر نداشته باشه - دوما دوست دختر نداشته باشه - سوما دوست دختر نداشته باشه - چهارما دوست دختر نداشته باشه..... چون دوست دختر بنای اولیه منحرف شدن این گل پاک و معصوم است.

                                            ----------------------------------------------------------------

    یه مرده ، زنشو تو یه فیلم بد می بینه آخر فیلم میگه خدا شکر که فیلم بود

                                            ----------------------------------------------------------------

    یک گاو نر دنبال یک گاو ماده می افته گاو ماده هی فرار می کرده دست آخر به یک کوچه می رسه که بن بست بوده برمی گرده و با حالت درماندگی می گوید آخه چی از جون من می خوایی گاو نر می گه مااااااااااااااااااااااچ

                                            ----------------------------------------------------------------

    دوستم زنگ زده خونمون مادر بزرگم گوشی رو برداشته
        در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی؟!!!
        من :|
        مادربزرگمم همچنان منتظر جواب من! :|

    ----------------------------------------------------------------

     یه سوال از بچگی مغز منُ درگیر کرده…
        این که تو جر و بحث بهت میگن حالا نشونت میدم دقیقاً چیو میخان نشون بدن؟

    ----------------------------------------------------------------

    - از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن.

    ----------------------------------------------------------------

    [ جمعه دهم خرداد 1392 ] [ 10:14 ] [ Amir ]
    GetBC(168); 6 نظر
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

     

    تک زنگ چیست؟

    .

    .

    با خبر شدن دو گدا از هم

    ............................

     

     

    لره داشت ازتیر برق بالامیرفت بهش گفتن هی سیم‎ها ل. . خ.  -.ته گفت یاالله یألله

     

    ................................

     

    یه روز یه لره به خدا شكایت میكنه كه ای خدا چرا همه اینقدر به تركها میخندن و به ما لرها نمیخندن از خدا ندا میرسه كه شما هم كار خنده دار انجام بدید تا به شما هم بخندن لره یك تور بزرگ ماهیگیری برمیداره و پهن می كن وسط بیابون بعد از چند دقیقه می بینه یه تركه با قایق موتوری از جلوش رد میشه

     

    ............................

     

    به لره میگن خسته نباشی. لره میگه : اگه باشم چه گ...هی می خوری !

     

    .............................

     

    به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره!

    ..............................

     

     

    به لهجه نیشابوری بخونید. دلنگو می شدم بر شاخ پسته/ چو دیدم دختری بر خر نشسته// بدو گوفتوم که بوس به مو نمتی/ بگوفت متم ولی خر وانمسته!!

     

    ......................................

     

    یك روز راننده ی یك وانت بزی را می ذاره پشت وانت می بینه بزه داره گریه می كنه میگه چرا داری گریه میكنی میگه می خوام جلو بشینم.راننده میارتش جلو می بینه داره گریه می كنه مگه میخوام جای راننده باشم كه رانندگی كنم. راننده جایش را با بزه عوض میكنه میبینه بزه بازم داره گریه میكنه میگه چرا داری گریه می كنی بزه میگه این اشك شوق است.

    ............................

     

    ویز

    ویززز

    ویز

    ویززز

    .

    تق

    ....

    ...

    این مگسه نمیخواست تو بخوابی من کشتمش شب بخیر

    .............................

     

     

    دویدمو دویدم به قلكم رسیدم

    زدم اونو شكستم ، تا پول بیاد به دستم

    هیچی نبود تو قلك ، بجز یه سوسك كوچك

    سوسكه بگم چیكار كرد؟ ترسید و زود فرار كرد

    خونه ی اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد

    دویدمو دویدم رفتم برای سوسكه قلك نو خریدم

    ..........................

     

     

    هنگام بازدید رییس از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسید شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

    روان‌پزشک گفت:

    ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمی‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

    رییس:

    آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.

    روان‌پزشک گفت:

    نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر می‌دارد .شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد یا نه ؟

     

    ..............................

     

     

    مردی میره پیش کشیش تا اعتراف کنه میگه:من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خود پناه دادم

    کشیش می گه: خوب این که گناه نیست !

    مرد می گه : ولی من بهش گفتم به خاطر هر هفته که خونه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه!

    کشیش می گه : درسته تو کارت خوب نبوده ولی تو کارت رو با نیت خوبی انجام دادی!

    مرد می گه : اوه متشکرم فقط یه سوال دیگه ....

    کشیش: بگو فرزندم

    مرد می گه : آیا باید بهش بگم جنگ تموم شده!!!!

    + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:40  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

    ترکه زن ژاپنی میگیره هر پنج دقیقه بهش میگه خوب خوابت میاد برو بگیر
    بخواب....!

    --------------------------------------------------------------------------------------------

    به آبادانی می گن :شهرتون چند نفر جمعیت داره ؟ می پرسه با دهات های اطرافش ؟ می گن آره . می گه ۷۵ میلیون ...!

    -------------------------------------------------------------------------------------------

     من هنوز نفهمیدم وقتی میگن به افتخارش دست بزنید دقیقاً باید به کجای طرف دست بزنیم؟

    + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:38  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

    بالاخره یه روز زنگ میزنم چین ،
    اون یارو که گوشی رو برداشت گفت 你好
    من میگم 陰莖 !
    گوشی رو قطع میکنم . بفهمه دنیا دست کیه
    ما خر نیستیم که این جنس های بنجلشو بندازه بهمون !
    بعععله من یه همچین آدم وطن پرستی هستم
    ::
    ::
    پر سودترین معامله ای که ما دهه شصتیها انجام دادیم
    تعویض نون خشکه با جوجه رنگی بود
    ::
    ::
    گفتم غم تو دارم گفتا ماشین چی داری
    گفتم ماشین ندارم گفتا برو سیرابی
    ::
    ::
    یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم
    و وختی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال !
    بعد زنم خودش بره کمربندو بیاره بگه:
    آقامون بگیر بزن سیاهو کبودم کن ، تو نزنی کی بزنه ؟؟
    بعد منم بگم پاشو ضعیفههه شووووما تاج سره مایییی … 
    ::
    ::
    یاس ۹۲
    از چی بگم از سامسونگی که شده سمبل رشادت
    ایران شده واسش مثه صندوق تجارت
    پس glx وطن کجاس نیس
    با اینکه از جیب در میاد اما مجاز نیس
    ::
    ::
    به مامانم میگم میخوام برم بیمارستان ملاقات خاله
    میگه :تیریپِ فامیل دوستی ور ندار،
    پرستار خوشگله امروز شیفتش نیست!
    یه همچین دیدی نسبت بمن دارن
    ::
    ::
    یادش بخیر وقتی معلم برای درس پرسیدن،
    اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند حس معجزه بهمون دست میداد !
    ::
    ::
    آخه چرا اینجوریه !
    تهران به کابل ۱۵۰۰ کیلومتر
    کابل به تهران ۱۵۰۰ کیلو متر
    طبقه اول به هشتم : ۸ طبقه
    طبقه هشتم به اول : ۸ طبقه
    بچشنبه تا شنبه : ۲ روز
    شنبه تا بچشنبه ۵ روز !
    ::
    ::
    آیا میدانستید
    اگر تانک رو تو دنده روشن کنین ، شلیک میکنه ؟!
    ::
    ::
    این دخترا که ناخونای دست چپشون رو خیلی شیک لاک می زنن
    وسطشم طرح میزنن خفن ، مینیاتور و نقش برجسته و …
    اما دست راستشون رو میبینی انگار ساناز پنج ساله از تهران نقاشی کشیده …
    اینا رو اذیت نکنید ، اینا دست چپشون ضعیفه !
    ::
    ::
    یه بار هوا دو نفره بود ما سه نفری رفتیم بیرون !
    آی ضایع شدااا
    ::
    ::
    سرگذشت کلمه “سلام” به مرور زمان در اس ام اس
    سلام علیکم
    سام علیکم
    علیکم
    سلام
    سلم
    سم
    س
    ::
    ::
    از یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟
    اون اسب جواب نداد، سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت !
    میدونید چرا؟؟ چون اسبا نمیتونن حرف بزنن !
    نه واقعا انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن ؟
    لابد دانشجو هم هستی؟؟
    ::
    ::
    یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره
    کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووی مگه کوری ؟
    همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش !!! والا …
    ::
    ::
    یه بارم با مخاطب خاصـــــم رفتیم کــــوه
    لبه پرتگــــاه پاهاش سُر خورد دستاشـــو گرفتم که نره
    اما یاد این جملـــه افتادم که میگه عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که
    مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده،
    منم دستاشــو رها کردم دیگه برنگشت یعنی منــو نخواست بیشعور !
    ::
    ::
    اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که
    روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
    مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
    و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
    کلی کیف می کردم !
    حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد …
    ::
    ::
    ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻏﺬﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻩ
    ﻣﯽ ﮔﻪ ۲ ﺗﺎ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺒﺮﮔﺮ ﺳﺎﺩﻩ
    ﻭﻗﺘﯽ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﯿﺘﺰﺍ؟
    ﮔﻔﺖ: اگه واست ﭘﯿﺘﺰﺍ میگرفتم ﮔﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺷﺪ
    ﺑﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﻤﺒﺮﮔﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ !
    به دوتا پرورشگاه سر زدم هردوتاشون گفتن قیافت خیلی آشناس !
    ::
    ::
    میگم شما هم وقتی سیستمتون هنگ میکنه بهش التماس میکنین ؟!
    من یه قولایی هم بهش دادم !
    ::
    ::
    چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم
    دیروز رفتم ببینم پیدا میشه
    یارو گفت مشخصات بده
    گفتم چند تا کلید وصله به یه حلقه
    گفت خودشه، بیا بگیر !
    به ملت بدجوری فشار اومده
    ::
    ::
    آینه بغل ماشین هم نشدیم که بعضیا از اونی که فکر میکنیم بهمون نزدیکتر باشن !
    ::
    ::
    الان بچه ۴ساله از باباش gallexy note II میخواد
    بعد ما یه فامیل داشتیم اسم بچش رضا بود
    تا ۱۲سالگی هرکی میگفت سکوت علامت رضاست من فکر میکردم علامت اونه !
    ::
    ::
    خوشبختی یعنی:
    دمٍ پنجره واستی همینجوری که پسته میشکنی میخوری
    زُل بزنی به پرایدت که ندزدنش !
    ::
    ::
    اصلا ماهی عید اومده واسه مردن
    ::
    ::
    من تا قبل از بفرمایید شام فک میکردم
    ایرانیای خارج کشور همه شون تو ناسا دکتر مهندسن
    ::
    ::
    هیچی هم بهتر از این نیس که لنگ ظهر از خواب بیدار شی،
    ببینی تو خونه بوی قرمه سبزی میاد
    ::
    ::
    یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم:
    «مرسی … الان میل ندارم»
    لامصب این جمله خیلی با کلاسه
    ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم !
    ::
    ::
    پولام صفر شد بهم پول بده ایزد
    با این وضع فقط باید پسته رو بلیسم
    از چی بگم تو بهم بگو چی بگم خب
    ما گفتیمو پراید دوباره ۷ میلیونی شد !
    ::
    ::
    تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم
    استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
    تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…
    منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟
    نمیدونم چی شد که اخراجم کرد !

    + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:32  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید

    بیا برای یک بار هم که شده دست به خلاف بزنیم . من اندوه تورا می دزدم و تو تنهایی مرا

    ::
    ::
    در سینه ام زخمهای عمیقی هست،انگار کسی مرا بازیر سیگاری اشتباه گرفته!

    ::
    ::
    چقدر تلخ بود کودکیم‎ ‎که سیگار را قاتل پدرم میدانستم و چقدر سخت است امروز که قاتل پدرم را روزی هزار بار می
    بوسم!!

    ::
    ::
    نمیدونی چی گذشته به من * این قدر حرفای تکراری نزن * تکراری شدم واسه تو ولی * تو برام مثل روز اولی 
*

    ::
    ::
    تو اشتباه من نبودی..
    سرنوشت من بودی..
    دوست دارم بدانم دیگرچه چیزهایی درسرنوشت دارم…
    بعدازتو،نوبت کدام بدبختیم است…
    اشکالی ندارد،خدا داناست..شایدکسی صبرش بیشترازمن نبوده…

    ::
    ::
    اونایی ک فک میکنن زرنگن،فک میکنن زرنگن…

    ::
    ::
    تو شرایط فعلی با تنها ارزی که میشه از ایران خارج شد ، عرض معذرته ..،!

    ::
    ::
    مارا ز برای خود نمیخواهد کس
    مارا همه از برای خود میخواهند..،!

    ::
    ::
    نبین که می خندم !
    من یکی
    باور کردم ..
    کارم از گریه گذشته..،

    ::
    ::
    غم،
    دیدن موهای بلند زنیست ..
    که مخالف آمدن باد..
    از تو..
    دور می شود ..،!

    ::
    ::
    میکشم.. می کشی.. می کشد..
    هر سه میکشیم!
    اما او .. ناز تورا..
    تو .. دست از من..
    و من…
    ای وای، باز فندکم را کجا گذاشته ام؟..،

    ::
    ::
    همه ادعا دارند طعم خیانت را چشیده اند
    همه ادعا دارند بدی را به چشم دیده اند
    همه ادعا دارند که تنهایی را کشیده اند !
    پس کیست که این دنیا را به “گند” کشیده است ؟..،

    ::
    ::
    زمان دست توست . .
    زمین دست توست . .
    دنیا متلاشی میشود
    وقتی دست روی دست میگذاری ..،!

    ::
    ::
    آدم هاى خوب از یاد نمیرن!
    از ذهن نمیرن!
    از دل نمیرن!
    اما زودتر از اینکه فکرشو بکنى از پیشت میرن!

    ::
    ::
    وقتى چاره اى نمى ماند
    وقتى فقط میتونى بگى
    هرچه باداباد
    حتى اگر دل کوه هم داشته باشى…
    گریه ات میگیرد..!

    ::
    ::
    نه مژده اى
    نه مسیحا نفسى
    نه آمدنى…!
    این شد ک به فال بى اعتماد شدم..!

    ::
    ::
    بعد تو یه صداى مزاحمى هیچ وقت ولم نکرد!
    یه صداى مبهمى که هر دم تو گوشم میگفت:
    …باختى

    ::
    ::
    من مینویسم
    و تو نمیخوانى..!
    اما…
    مخاطب ک تو باشى
    مدیونم اگر ننویسم…

    ::
    ::
    دلم قصه اى عاشقانه میخواهد!
    ک تا آخرش پاى هیچ نفرسومى به میان نیاید..!

    ::
    ::
    بعضى”آه”ها را
    هر چقدر هم از ته دل بکشى باز سینه ات خالى نمیشود!
    امشب سینه ى من پراست از آن”آه” ها…

    ::
    ::
    ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ . . .
ﺯﯾﺎﺩﻯ ﺧﻮﺑﻰ ﻧﮑﻦ !!!
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!
ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺰﻧﺪ
    !!!
ﭘﺸﺖ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ , ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺵ !!!
ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ…؟!!!

    ::
    ::
    ب بعضیابایدگف:ب سگ استخون بدى دورت میچرخه،دم تکون میده!
    آخه من ب تودل داده بودم لععععععععععععععععععععنتى!

    ::
    ::
    یادم نرودک:
    من تنهاهستم وتنهامن نیستم

    ::
    ::
    کافه ام رامیروم،سیگارم رادودمیکنم وآخرشب قدم زنان ب خانه برمیگردم. . .
    این روزهاهم اینطورمیگذرند؛آرام وزیبا
    اما
    ازآن آرامهایى ک پایدارنیست وازآن زیباهایى ک فقط ظاهریست!!!

    ::
    ::
    زندگى میگف:ازهرچیزمقدارى باقى میماند…
    دانه هاى قهوه درشیشه،چندسیگاردرپاکت
    و
    کمى درد درآدمى. . . . . .

    ::
    ::
    باور کن خیلیامون آدمای بی خیالی نیستیم، فقط دیگه حال و حوصله نداریم…

    ::
    ::
    بعضی وقت ها خداحافظ
    یعنی : نذار برم …
    یعنی : برم گردون..
    یعنی : سفت بغلم کن.. و
    سرمو محکم بچسبون به سینه ات و
    بگــــــــــو :
    خداحافظ و کوفت ..
    خداحافظ و زهر مار..
    بیخود کردی میگی..
    خداحافظ !
    دفعه آخرت باشه !!
    مال خودمی …

    + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 22:30  توسط مهردادزراعت  |  نظر بدهید


    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 339